87 اثر از غزلیات در دیوان اشعار عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار عطار نیشابوری

1 تشنه را از سراب چگشاید سایه را ز آفتاب چگشاید

2 آب حیوان چو هست در ظلمات از نسیم گلاب چگشاید

3 نیست این کار جنبش و آرام از درنگ و شتاب چگشاید

4 قطره‌ای را که او نبود و نه هست غرق دریای آب چگشاید

1 چو تاب در سر آن زلف دلستان فکند هزار فتنه و آشوب در جهان فکند

2 چو شور پستهٔ تو تلخیی کند به شکر هزار شور و شغب در شکرستان فکند

3 چو خلق را به سر آستین به خود خواند به غمزه‌شان بکشد خون برآستان فکند

4 چون جشن ساخت بتان را چو خاتمی شد ماه که بو که خاتم مه نیز در میان فکند

1 قطره گم گردان چو دریا شد پدید خانه ویران کن چو صحرا شد پدید

2 گم نیارد گشت در دریا دمی هر که در قطره هویدا شد پدید

3 گر کسی در قطره بودن بازماند قطره ماند گرچه دریا شد پدید

4 گم شو اینجا از وجود خویش پاک کان که اینجا گم شد آنجا شد پدید

1 هر که را دانهٔ نار تو به دندان آید هر دم از چشمهٔ خضرش مدد جان آید

2 کو سکندر که لب چشمهٔ حیوان دیدم تا به عهد تو سوی چشمهٔ حیوان آید

3 عقل سرکش چو ببیند لب و دندان تو را پیش لعل لب تو از بن دندان آید

4 هر که در حال شد از زلف پریشانت دمی حال او چون سر زلف تو پریشان آید

1 دو جهان بی‌توام نمی‌باید نه یکی بس دو ام نمی‌باید

2 هرچه خواهم ز تو تو به زانی از توام جز توام نمی‌باید

3 قبله‌ام چون جمال روی تو بس رویی از هر سوم نمی‌باید

4 جان من چون بشنید قول الست این تن بدخوم نمی‌باید

1 آنها که در حقیقت اسرار می‌روند سرگشته همچو نقطهٔ پرگار می‌روند

2 هم در کنار عرش سرافراز می‌شوند هم در میان بحر نگونسار می‌روند

3 هم در سلوک گام به تدریج می‌نهند هم در طریق عشق به هنجار می‌روند

4 راهی که آفتاب به صد قرن آن برفت ایشان به حکم وقت به یکبار می‌روند

1 کسی کو خویش بیند بنده نبود وگر بنده بود بیننده نبود

2 به خود زنده مباش ای بنده آخر چرا شبنم به دریا زنده نبود

3 تو هستی شبنمی دریاب دریا که جز دریا تو را دارنده نبود

4 درین دریا چو شبنم پاک گم شو که هر کو گم نشد داننده نبود

1 تا خطت آمد به شبرنگی پدید فتنه شد از چند فرسنگی پدید

2 چون ز تنگت نیست رایج یک شکر جان کجا آید ز دلتنگی پدید

3 پیش خورشید رخت چون ذره‌ای عقل ناید از سبک سنگی پدید

4 در زمستان روی چون گل جلوه کن تا کند بلبل خوش آهنگی پدید

1 آن ماه برای کس نمی‌آید کو با غم خویش بس نمی‌آید

2 در آینه روی خویش می‌بیند در دام هوای کس نمی‌آید

3 گر تو به هوس جمال او خواهی او در طلب و هوس نمی‌آید

4 جانا ره عشق چون تو معشوقی در زیر تک فرس نمی‌آید

1 هرچه در هر دو جهان جانان نمود تو یقین می‌دان که آن از جان نمود

2 هست جانت را دری اما دو روی دوست از دو روی او دو جهان نمود

3 کرد از یک روی دنیا آشکار وز دگر روی آخرت پنهان نمود

4 آخرت آن روی و دنیا این دگر ای عجب یک چیز این و آن نمود

آثار عطار نیشابوری

87 اثر از غزلیات در دیوان اشعار عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی