عشق بی درد ناتمام بود از عطار نیشابوری غزل 322
1. عشق بی درد ناتمام بود
کز نمک دیگ را طعام بود
1. عشق بی درد ناتمام بود
کز نمک دیگ را طعام بود
1. آنچه نقد سینهٔ مردان بود
زآرزوی آن فلک گردان بود
1. عشق را پیر و جوان یکسان بود
نزد او سود و زیان یکسان بود
1. آنرا که ز وصل او نشان بود
دل گم شدگیش جاودان بود
1. هر که را با لب تو پیمان بود
اجل او از آب حیوان بود
1. هر که را اندیشهٔ درمان بود
درد عشق تو برو تاوان بود
1. زلف تو که فتنهٔ جهان بود
جانم بربود و جای آن بود
1. هر که را ذرهای وجود بود
پیش هر ذره در سجود بود
1. هر که را در عشق تو کاری بود
هر سر مویی برو خاری بود
1. مرد یک موی تو فلک نبود
محرم کوی تو ملک نبود
1. چو در غم تو جز جان چیزی دگرم نبود
پیش تو کشم کز تو غمخوارترم نبود
1. کسی کو خویش بیند بنده نبود
وگر بنده بود بیننده نبود