هرچه دارم در میان خواهم از عطار نیشابوری غزل 156
1. هرچه دارم در میان خواهم نهاد
بی خبر سر در جهان خواهم نهاد
1. هرچه دارم در میان خواهم نهاد
بی خبر سر در جهان خواهم نهاد
1. دلم قوت کار میبرنتابد
تنم این همه بار میبرنتابد
1. دلم در عشق تو جان برنتابد
که دل جز عشق جانان برنتابد
1. دل ز هوای تو یک زمان نشکیبد
دل چه بود عقل و وهم جان نشکیبد
1. هر آن دردی که دلدارم فرستد
شفای جان بیمارم فرستد
1. هر شب دل پر خونم بر خاک درت افتد
تا بو که چو روز آید بر وی گذرت افتد
1. گر پرده ز خورشید جمال تو برافتد
گل جامه قبا کرده ز پرده به در افتد
1. نه به کویم گذرت میافتد
نه به رویم نظرت میافتد
1. در زیر بار عشقت هر توسنی چه سنجد
با داو ششدر تو هر کم زنی چه سنجد
1. مرا با عشق تو جان درنگنجد
چه از جان به بود آن درنگنجد
1. حدیث عشق در دفتر نگنجد
حساب عشق در محشر نگنجد
1. جانا حدیث حسنت در داستان نگنجد
رمزی ز راز عشقت در صد زبان نگنجد