87 اثر از غزلیات در دیوان اشعار عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار عطار نیشابوری

1 عزم آن دارم که امشب نیم مست پای کوبان کوزهٔ دردی به دست

2 سر به بازار قلندر در نهم پس به یک ساعت ببازم هرچه هست

3 تا کی از تزویر باشم خودنمای تا کی از پندار باشم خودپرست

4 پردهٔ پندار می‌باید درید توبهٔ زهاد می‌باید شکست

1 تاب روی تو آفتاب نداشت بوی زلف تو مشک ناب نداشت

2 خازن خلد هشت خلد بگشت در خور جام تو شراب نداشت

3 ذره‌ای پیش لعل سیرابت چشمهٔ آفتاب آب نداشت

4 لعلت از آفتاب کرد سؤال کانچه او داشت آفتاب نداشت

1 چون کنم معشوق عیار آمدست دشنه در کف سوی بازار آمدست

2 دشنهٔ او تشنهٔ خون دل است لاجرم خونریز و خونخوار آمدست

3 همچنان کان پسته می‌ریزد شکر همچنان آن دشنه خونبار آمدست

4 هست ترک و من به جان هندوی او لاجرم با تیغ در کار آمدست

1 طریق عشق جانا بی بلا نیست زمانی بی بلا بودن روا نیست

2 اگر صد تیر بر جان تو آید چو تیر از شست او باشد خطا نیست

3 از آنجا هرچه آید راست آید تو کژمنگر که کژ دیدن روا نیست

4 سر مویی نمی‌دانی ازین سر تو را گر در سر مویی رضا نیست

1 وشاقی اعجمی با دشنه در دست به خون آلوده دست و زلف چون شست

2 کمر بسته کله کژ برنهاده گره بر ابرو و پر خشم و سرمست

3 درآمد در میان خرقه‌پوشان به کس در ننگرست از پای ننشست

4 بزد یک دشته بر دل پیر ما را دلش بگشاد و زناریش بربست

1 نیم شبی سیم برم نیم مست نعره‌زنان آمد و در در نشست

2 هوش بشد از دل من کو رسید جوش بخاست از جگرم کو نشست

3 جام می آورد مرا پیش و گفت نوش کن این جام و مشو هیچ مست

4 چون دل من بوی می عشق یافت عقل زبون گشت و خرد زیر دست

1 دل بگسل از جهان که جهان پایدار نیست واثق مشو به او که به عهد استوار نیست

2 در طبع روزگار وفا و کرم مجوی کین هر دو مدتی است که در روزگار نیست

3 رو یار خویش باش و مجو یاری از کسی کاندر دیار خویش بدیدیم یار نیست

4 نومید شو ز هر که توانی و هرچه هست کامیدهای باطل ما را شمار نیست

1 از تو کارم همچو زر بایست نیست وز وصال تو خبر بایست نیست

2 تا کی آخر از فراقت کار من با وصالت به بتر بایست نیست

3 تا بگریم در فراقت زار زار عالمی خون جگر بایست نیست

4 چون بدادم دل به تو بر یک نظر در منت به زین نظر بایست نیست

1 کیست که از عشق تو پردهٔ او پاره نیست وز قفس قالبش مرغ دل آواره نیست

2 وزن کجا آورد خاصه به میزان عشق گر زر عشاق را سکهٔ رخساره نیست

3 هر نفسم همچو شمع زاربکش پیش خویش گر دل پر خون من کشتهٔ صد پاره نیست

4 گر تو ز من فارغی من ز تو فارغ نیم چارهٔ کارم بکن کز تو مرا چاره نیست

1 رهی کان ره نهان اندر نهان است چو پیدا شد عیان اندر عیان است

2 چه می‌گویم چه پیدا و چه پنهان که این بالای پیدا و نهان است

3 چه می‌گویم چه بالا و چه پستی که این بیرون ازین است و از آن است

4 چه می‌گویم چه بیرون چه درون است که بیرون و درون گفت زبان است

آثار عطار نیشابوری

87 اثر از غزلیات در دیوان اشعار عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی