19 اثر از غزلیات در دیوان اشعار حکیم سبزواری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار حکیم سبزواری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار حکیم سبزواری

1 دمیده بر رخ آن نازنین خط بنفشه سان بگرد یاسمین خط

2 جهان گیرد بخط دور لعلش سلیمان است و دارد برنگین خط

3 ببین جوشیده بر سر چشمهٔ نوش مثال مور گرد انگبین خط

4 نکرده تا نوشته کلک تقدیر رقم بر صفحهٔ روی چنین خط

1 افسردگانیم از باده کوشط تا دروی افتیم غلتیم چون بط

2 غم لشگر انگیزد وران بلاخیز کو جام و ساقی کو عود و بربط

3 آفاق دیدم انفس رسیدم من ذایدانیه ما شفته قط

4 صدچون سروشش حلقه بگوشش ناخوانده او لوح ننوشته او خط

1 هزاران آفرین بر جان حافظ همه غرقیم در احسان حافظ

2 ز هفتم آسمان غیب آمد لسان الغیب اندر شان حافظ

3 پیمبر نیست لیکن نسخ کرده اساطیر همه دیوان حافظ

4 چه دیوان کز سپهرش جم دیوان نموده کوکب رخسان حافظ

1 شمع رویش چو برافروخت ببزم ابداع همچو انجام در آغاز یکی داشت شعاع

2 تافت بر طلعت ساقی پس از آن برباده آمدی مجلسیان را بنظر این اوضاع

3 جلوه یکتا و مجالی بودش گوناگون هست در عین تفرد به هزاران انواع

4 نبود بیش ز یک پرده نوای عشاق بر مخالف ره این راست نیاید بسماع

1 جدا شد از بر من یار گلعذار دریغ دریغ از ستم چرخ بیم دار دریغ

2 نمود ساکن بیت الحزن چو یعقوبم ربود یوسف من گرگ روزگار دریغ

3 چمن شگفت و مرا عقدهٔ ز دل نگشود گلی نچیدم و بگذشت نوبهار دریغ

4 معلمی که ورق پیش من نهاد آغاز نوشت بر سبق من نخست بار دریغ

1 ساقی بیا که عمر گران مایه شد تلف دایم نخواهد این در جان ماند در صدف

2 طفلی است جان و مهد تن او راقرارگاه چون گشت راهرو فکند مهدیک طرف

3 در تنگنای بیضه بود جوجه از قصور پر زد سوی قصور چو شد طایر شرف

4 ز آغاز کار جانب جانان همی روم مرگ ار پسند نفس نه جانراست صد شعف

1 ای بکوی عافیت برداشته آهنگ عشق بین عقاب عقل را چون صعوه ای در چنگ عشق

2 ای بلی گوی صلاخوان سرخوان بلا جان بکن بدرود بین منصورها آونگ عشق

3 جان و ایمان عقل و دانش کی بیاید در حساب چون نهد در شه نشین بزم دل اورنگ عشق

4 مرد رزم و عشق شیرافکن نه ای یکسوی رو ای خرد آزرمی آخر تو کجا و جنگ عشق

1 نقش دیوان قضا آیتی از دفتر عشق آسمان بی سر و پائی بود از کشور عشق

2 نه همین سینه بر آتش زدهٔ اوست خلیل که بهرگوشه بسی سوخته از آذر عشق

3 شرر سینهٔ ما گر چه گرفتی آفاق با همه سوز بود اخگری از مجمر عشق

4 آب حیوان که خضر زندهٔ جاویداز اواست هست یکقطره ای از چشمهٔ جانپرور عشق

1 دل هیکل توحید است دل مظهر ذات حق دل منبع تجرید است دل مظهر ذات حق

2 دل عرش مجید او دیدش همه دید او کو دید و ندید او دل مظهر ذات حق

3 تختی بصفات شه کی بود و که شد آگه جز درگه این خرگه دل مظهر ذات حق

4 دل صورت ذات او مجموع صفات او بل فانی و مات او دل مظهر ذات حق

1 هان وامگیر رخش طلب یکزمان ز تک تا بگذری ز دانش اسما تو از ملک

2 گر ترک نفس گیری و فرمان حق بری فرمانبرت شود ز سما جمله تا سمک

3 دُر گران عشق بدست آر ار کسی ورنه چه سود خرقه و دستار با حنک

4 در این مس بدن زر خالص نهاده حق آنکس شناسد آنکه کند قلب خود محک

آثار حکیم سبزواری

19 اثر از غزلیات در دیوان اشعار حکیم سبزواری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار حکیم سبزواری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی