گرم صدبار میرانی مدامت از حکیم سبزواری غزل 133
1. گرم صدبار میرانی مدامت مدح گو باشم
اگر خون مرا ریزی که بازت خاک کو باشم
...
1. گرم صدبار میرانی مدامت مدح گو باشم
اگر خون مرا ریزی که بازت خاک کو باشم
...
1. فغان که سخت به افسوس می رود ایام
نه جام باده به دور و نه دور چرخ به کام
...
1. چولاله بی گل روی تو داغم
بود زهر از فراقت در ایاغم
...
1. اگر فرزانهام بهرچه از زلفت در اغلالم
اگر دیوانهام چون بی نصیب از سنگ اطفالم
...
1. ز اشک و آه اندر بوتهٔ تصعید و تقطیرم
اگر باورنداری بین ز اشک سرخ اکسیرم
...
1. صبحگاهان بسوی خانهٔ خمّار شدم
سرکشیدم دو سه پیمانه و از کار شدم
...
1. زور و زر ننگرد او عجز و سکون آوردیم
نخرد علم و خرد رو بجنون آوردیم
...
1. از روز ازل می خور و رندانه سرشتیم
برجبهه بجز قصّهٔ عشقت ننوشتیم
...
1. آنکه شیران را کشیدی در شطن
وانکه پیلان را نشاندی در عطن
...
1. بر افتی ای فراق از روزگاران
که یاران را جدا کردی ز یاران
...
1. راه خواهی رخت بر دریا فکن
کام جوئی قید من و مافکن
...
1. شدم صدره به زیر سنگ طفلان در جنون پنهان
ولیکن باز پیدا کرده ما را محنت دوران
...