19 اثر از غزلیات در دیوان اشعار حکیم سبزواری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار حکیم سبزواری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار حکیم سبزواری

1 شد وقت آنکه باز هوای چمن کنم آمد بهار و فکر شراب کهن کنم

2 حاشا که با جمال جهانگیر عارضت نظاره جانب گل و برگ سمن کنم

3 در دوزخ از خیال توام دست میدهد دوزخ بیاد روی تو گلشن شکن کنم

4 بهر نثار مقدم تو هر دم از سرشک دامان خویش پر ز عقیق یمن کنم

1 تحمل از غم تو یا ز روزگار کنم بغیر آنکه خورم خون دل چکار کنم

2 اگر عناصر این نه فلک ورق گردد غمت رقم نشود گرچه اختصار کنم

3 بطول روز قیامت شبی ببایستی که با تو من گله از درد انتظار کنم

4 ببزم غیر مکش می روا مدار که من مدام بی تو بخون جگر مدار کنم

1 گرم صدبار میرانی مدامت مدح گو باشم اگر خون مرا ریزی که بازت خاک کو باشم

2 بخون آلودهٔ تیغ ویم همدم مده غسلم بدین تقریب شاید روز محشر سرخ روباشم

3 بملک عشق گر من بی سر و پایم مکن عیبم که در میدان عشقت بهرچوگان تو گوباشم

4 تن ار چون رشته سازم عشق آن یوسف کنم زیبد ولی چون زال غزال از خریداران او باشم

1 فغان که سخت به افسوس می رود ایام نه جام باده به دور و نه دور چرخ به کام

2 نه غیر بر سر صلح و نه چرخ بر سر مهر نه بخت تیره مساعد نه یار وحشی رام

3 ببرد از دلم آن زلف بی‌قرار قرار ربود چشم دلارام او ز جان آرام

4 به عشوه هر سر مویت ز من دلی طلبد به حیرتم که من این نیم دل دهم به کدام

1 چولاله بی گل روی تو داغم بود زهر از فراقت در ایاغم

2 چه در کعبه چه دردیر و خرابات ترا جویا ترا اندر سراغم

3 درون تیره ام را ده فروغی کز این ظلمت سرابخشد فراغم

4 شبم تار وره مقصود نایاب چه باشد گر بر افروزی چراغم

1 اگر فرزانهام بهرچه از زلفت در اغلالم اگر دیوانهام چون بی نصیب از سنگ اطفالم

2 دل من نی همین زان ماه مهر آسا نیاساید غمی از نورسد هر دم از این چرخ کهن سالم

3 ندارم شوق پرواز گلستان ماهم آوازان خوشا وقتی که در کنج قفس ریزد پر و بالم

4 چو تار طرهٔ شمع شب افروزم شده روزم مثال خال مشکین غزالم تیره احوالم

1 ز اشک و آه اندر بوتهٔ تصعید و تقطیرم اگر باورنداری بین ز اشک سرخ اکسیرم

2 مشو سرپیچ چون زلف شب آسایت حذر فرما ز افغان سحرگاه وزدود آه شبگیرم

3 بشارت ای گروه کودکان دیوانهٔ آمد حذر ای معشر فرزانگان بگسیخت زنجیرم

4 هوای عشقبازی با جوانانم دگر نبود برآنم تا بیابم پیری و در پای او میرم

1 صبحگاهان بسوی خانهٔ خمّار شدم سرکشیدم دو سه پیمانه و از کار شدم

2 نور آن مهر زهر ذره نمودارم شد که اناالحق شنوا از در و دیوار شدم

3 چنگ در دامن دلدار زدم دوش بخواب بود دستم بدل خویش که بیدار شدم

4 آب هر روی جمیلی و جمالش نم و یم عکس او بود هر آنی که بدویار شدم

1 زور و زر ننگرد او عجز و سکون آوردیم نخرد علم و خرد رو بجنون آوردیم

2 یار یکرنگی و دلخواست از آن اینهمه رنگ گاه از دیده گه ازچهره برون آوردیم

3 نامد اندر خور سلطان غمت کشور عقل رو از این خطه سوی ملک جنون آوردیم

4 گرچه دردی کش گردون شدمی روز نخست حالیا شور تو از چرخ فزون آوردیم

1 از روز ازل می خور و رندانه سرشتیم برجبهه بجز قصّهٔ عشقت ننوشتیم

2 زاهد تو بما دعوت فردوس مفر ما ما باغ بهشت از پی دیدار بهشتیم

3 از عشق نکوهش منما خسته دلان را کز خامهٔ صنعیم چه زیبا و چه زشتیم

4 جامی بکف آرید و بنوشید عزیزان فرداست که بر تارک خم ماهمه خشتیم

آثار حکیم سبزواری

19 اثر از غزلیات در دیوان اشعار حکیم سبزواری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار حکیم سبزواری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی