19 اثر از غزلیات در دیوان اشعار حکیم سبزواری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار حکیم سبزواری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار حکیم سبزواری

1 ای شعله رخ آتش بدلم در زدهٔ باز یاقوت لب از خون که ساغر زدهٔ باز

2 زینسان که تو طرف کله از ناز شکستی بر افسر خورشید فلک برد زدهٔ باز

3 دیگر چه خطا دیدهٔ ای آهوی چین چون وحشی صفت از سرزدهٔ سرزدهٔ باز

4 تر کردهٔ از خون شهیدان لب لعلت داغی بدل لالهٔ احمر زدهٔ باز

1 غم از حد برونی دارم امروز دل لبریز خونی دارم امروز

2 فراق آمد زمان وصل سرشد چه بخت واژگونی دارم امروز

3 قدی همچون الف ز آغوش جان رفت ز غم قد چو نونی دارم امروز

4 چونی هر استخوانم درنوائی است چه ساز ارغنونی دارم امروز

1 در دام خود کی افکند صیاد عشق اهل هوس آری ندیده دیدهٔ شاهین کند صید مگس

2 نی سودی اندر پیشه‌ها نی حاصلی ز اندیشه‌ها عشقی به روی کار بر حق سخن اینست و بس

3 ای دلبر بی‌مهر من بی مهر رویت ذره سان سرگشته و بیچاره‌ام ای چاره‌ام فریاد رس

4 مردیم در کنج قفس وز گردش وارون چرخ صد رخنه در دل هست و نیست یک رخنهٔ در این قفس

1 غم عشقی ز نشاط دو سرا ما را بس صحبت بیدلی از شاه و گدا ما را بس

2 تو و بر مسند جم جام زدن نوشت باد مسند خار و خس جام بلا ما را بس

3 تکیه بر بالش عشرت زدن ارزانی غیر خشت در زیر سر و فقر و فنا ما را بس

4 نیستم در خور لطف طمع از حد ببرم دو سه دشنام بپاداش دعا ما را بس

1 بدیدم آنچه در هجر جمالش خداوندا نبیند کس مثالش

2 به کنج خلوت هجران شب و روز تسلی میدهم دل با خیالش

3 بود دوزخ زهجرانش کفایت بود فردوس رمزی از وصالش

4 حرام است از چه قتل بی گناهان بشرع عاشقی کرده حلالش

1 مدتی شد دل گمگشته نیامد خبرش یا رب از چرخ جفا پیشه چه آمد بسرش

2 عهد کردم که بروبم بمژه میکدهها گر غریبم بسلامت برسد از سفرش

3 ای صبا گر روی از خطهٔ چین زلفش پرسش دل بنما بلکه بیابی اثرش

4 حال دل عرضه نمائید بر پیر مغان تا مگر یاد کند وقت دعای سحرش

1 دوش بگوشم رساند نکتهٔ غیبی سروش غبغب ساقی ببوس قرقف باقی بنوش

2 در همه جا با همه دیده بدلدار دوز از غم عشقش بگو در ره وصلش بکوش

3 سینه بجار غمش تا بتوان میخراش بهر گل عارضش تا بتوان میخروش

4 جز ره مهرش مپوی غیر حدیثش مگوی شارع میخانه جوی سبحه بساغر فروش

1 مه آیینه داری است از طلعتش قیامت نموداری از قامتش

2 صفای ارم نزهت باغ خلد همه مستعار است از صفوتش

3 ملیحان و کان ملاحت تمام بود زیر بار حق نعمتش

4 بقد سر و آزاد در بندگیش یکی خانه زادیست در ساحتش

1 کم اسی صیاد فی جوالقفص قل لنا حتی متی تحسوالقصص

2 روی آزادی ندیده دیده‌ام کیف قید منه صید ما خلص

3 موزیم او ندی ماذا بدا بدرتم لوافساما ذانقصص

4 قال ابذل مهجتها نظرة ایها المستام بشری ارتخص

1 ز جهان بود وجود تو غرض گل عرض بوده و بود تو غرض

2 گرچه مسجود ملک شد آدم بود از آن سجده سجود تو غرض

3 زین همه شاهد و مشهود بود ذوق را شهد شهود تو غرض

4 گرچه دستان زن گل شد بلبل داشت در پرده سرود تو غرض

آثار حکیم سبزواری

19 اثر از غزلیات در دیوان اشعار حکیم سبزواری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار حکیم سبزواری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی