به تیغم گرنمائی سینه از حکیم سبزواری غزل 121
1. به تیغم گرنمائی سینه صد چاک
فوادی یبتغیک القلب یهواک
...
1. به تیغم گرنمائی سینه صد چاک
فوادی یبتغیک القلب یهواک
...
1. ای که ریزی بدل ریشم از آن حقه نمک
حقه بازی ز دهان تو بیاموخت فلک
...
1. زدی مشاطهات شانه به سنبل
که میآرد صبا بوی قرنفل
...
1. چه شوری بود یاران بر سر دل
ز غم گوئی سرشته پیکر دل
...
1. فلک دوران زند بر محور دل
وجود هر دو عالم مظهر دل
...
1. ای قامت تو سرو لب جویبار دل
وی طلعت تو صورت باغ و بهار دل
...
1. هست در سینه سل بدیده سبل
زین طعامی که کرده خصم دغل
...
1. دهید شیشهٔ صهبای سالخورده بدستم
کنون که شیشهٔ تقوای چند ساله شکستم
...
1. ترا چون مهر با غیر است و اسرار نهانی هم
برو ارزانی او باد این لطف زبانی هم
...
1. علی صدغ لیلی تهب النسیم
از این غصه دل اوفتاده دو نیم
...
1. شد وقت آنکه باز هوای چمن کنم
آمد بهار و فکر شراب کهن کنم
...
1. تحمل از غم تو یا ز روزگار کنم
بغیر آنکه خورم خون دل چکار کنم
...