روردهٔ میناکشی چشم سیه مستش نگر از سبزواری غزل 97
1. روردهٔ میناکشی چشم سیه مستش نگر
واندر فن عاشق کشی حسن زبردستش نگر
1. روردهٔ میناکشی چشم سیه مستش نگر
واندر فن عاشق کشی حسن زبردستش نگر
1. رخ است این یا قمر یا آتش طور
چه روی است این تعالی خالق النور
1. گل می دمد ز شاخ و وزد باد نوبهار
ساقی تفقدی کن و جامی ز می بیار
1. ریزد عرق ز روی تو یادانه گهر
ام حل فیک عقد ثریا علی قمر
1. ای شعله رخ آتش بدلم در زدهٔ باز
یاقوت لب از خون که ساغر زدهٔ باز
1. غم از حد برونی دارم امروز
دل لبریز خونی دارم امروز
1. در دام خود کی افکند صیاد عشق اهل هوس
آری ندیده دیدهٔ شاهین کند صید مگس
1. غم عشقی ز نشاط دو سرا ما را بس
صحبت بیدلی از شاه و گدا ما را بس
1. بدیدم آنچه در هجر جمالش
خداوندا نبیند کس مثالش
1. مدتی شد دل گمگشته نیامد خبرش
یا رب از چرخ جفا پیشه چه آمد بسرش
1. دوش بگوشم رساند نکتهٔ غیبی سروش
غبغب ساقی ببوس قرقف باقی بنوش
1. مه آیینه داری است از طلعتش
قیامت نموداری از قامتش