19 اثر از غزلیات در دیوان اشعار حکیم سبزواری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار حکیم سبزواری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار حکیم سبزواری

1 چون دست قضا رشته اعمار برشت بگسیختنش خامهٔ تقدیر نوشت

2 از حکم ازل نه رسته برناونه پیر وز دام اجل نجسته زیباونه زشت

3 افشاند در این مزرعه هر کس تخمی ناچار بباید دِرَوَد حاصِل کشت

4 امروز بپای خم می سر مستی فرداست که بر تارک خم باشی خشت

1 زیبی که بشکل هرنگار است در هیبت خوبت استوار است

2 امنیت حسن آفتابی است کش دایرهٔ رخت مدار است

3 مو چون شب وروچوروز ابروت قوسی ز معدل النهار است

4 خطّت خط استوا و خالت چون نقطه بسطح آن عذار است

1 جام جم مظهر اعظم دل درویشان است نخبهٔ جملهٔ عالم دل درویشان است

2 طاعت و زهد ریائی همه بیحاصلی است بجز از عشق که او حاصل درویشان است

3 نقد عالم همه قلب است ولی نقد صحیح کیمیای نظر کامل درویشان است

4 بی نیاز از دو جهان زندهٔ جاوید شود هر که از فقر و فنا بسمل درویشان است

1 ساقی قدحی در ده تقریب و تعلل چیست ایام بهار آمد بی باده نشاید زیست

2 در فصل گل سوری رایج شد می هر چند این جنس بود ممتاز مخصوص بفصلی نیست

3 مستند ز لعل او کل خاصه بنی آدم از جام شهود آنکس کو بهره ندارد کیست

4 نی رجعت و نی تکرار هم رجعت و هم تکرار بسیار بود صورت لیکن همه یک معنی است

1 ای نقش چکل چوگل محدث لم تحلف ان تفی و تحنث

2 از هجر رخ تو تلخ کامم عن منطق المنی تحدث

3 تنیت لی الشباب عمری لوفزت بشعرک المثلث

4 ای آنکه قیامتی ز قامت من هجرک کم اموت ابعث

1 دل را به تمنّا ز تو دیدار و دگر هیچ قانع بتماشاست ز گلزار و دگر هیچ

2 دارم ز تو امید که از بعد وفاتم آئی بمزارم همه یک بار و دگر هیچ

3 بس ناوک دلدوز تو آمد بمن ای گل خواهد دمد از تربت من خار و دگر هیچ

4 ای مرغ چگویم که بگوئیش غرض فهم حسرت زده بنشین لب دیوار و دگر هیچ

1 جسته‌ام شیرین‌سخن یاری فصیح شور شهری خسروی شوخی ملیح

2 پیش آن بالابلند شمشاد پست نزد آن وجه حسن خوبان قبیح

3 لعل میگونش به گفتار بلیغ زنده سازد مرده را همچون مسیح

4 حسن صدغ موثق قلبی الضعیف فیه ما یروی من العلیا صحیح

1 دل و دین می کنی یغما بدین رخ جهان گشتم ندیدم اینچنین رخ

2 چه آتش پارهٔ بگرفته مأوا بکانون دلم ز آن آتشین رخ

3 بشکر خنده زد آن انگبین لب بنسرین طعنه زد آن یاسمین رخ

4 نیاز آرند خیل نازنینان بر آن سرو ناز نازنین رخ

1 تا کی ز غمت ناله و فریاد توان کرد ز افتاده به کُنج قفسی یاد توان کرد

2 آغوش و کنار از تو نداریم توقع از نیم نگاهی دل ما شاد توان کرد

3 رخش ستم این قدر نباید که بتازی گیرم که بما این همه بیداد توان کرد

4 زاهد چه دهی پند که ما از می لعلش نی همچو خرابیم که آباد توان کرد

1 ترادوشینه بر لب جام و غیر اندر مقابل بود مرا از رشک بر لب جان و می خونابهٔ دل بود

2 ز کنج بیضه تا رفتم پرم در دام افتادم بعمرم گر پرافشاندم همان در وقت بسمل بود

3 بگشتم صفحهٔ روی زمین هر خطه پیمودم بغیر از نقش زیبای تو یکسر نقش باطل بود

4 همانا از تو نوری تافت بر آدم که شد مسجود وگرنه کی چنین تعظیم بهر قبضهٔ گل بود

آثار حکیم سبزواری

19 اثر از غزلیات در دیوان اشعار حکیم سبزواری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار حکیم سبزواری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی