چون دست قضا رشته اعمار از حکیم سبزواری غزل 61
1. چون دست قضا رشته اعمار برشت
بگسیختنش خامهٔ تقدیر نوشت
...
1. چون دست قضا رشته اعمار برشت
بگسیختنش خامهٔ تقدیر نوشت
...
1. زیبی که بشکل هرنگار است
در هیبت خوبت استوار است
...
1. جام جم مظهر اعظم دل درویشان است
نخبهٔ جملهٔ عالم دل درویشان است
...
1. ساقی قدحی در ده تقریب و تعلل چیست
ایام بهار آمد بی باده نشاید زیست
...
1. ای نقش چکل چوگل محدث
لم تحلف ان تفی و تحنث
...
1. دل را به تمنّا ز تو دیدار و دگر هیچ
قانع بتماشاست ز گلزار و دگر هیچ
...
1. جستهام شیرینسخن یاری فصیح
شور شهری خسروی شوخی ملیح
...
1. دل و دین می کنی یغما بدین رخ
جهان گشتم ندیدم اینچنین رخ
...
1. تا کی ز غمت ناله و فریاد توان کرد
ز افتاده به کُنج قفسی یاد توان کرد
...
1. ترادوشینه بر لب جام و غیر اندر مقابل بود
مرا از رشک بر لب جان و می خونابهٔ دل بود
...
1. تا بکی یار بکام دگران خواهد بود
چشم امید دل من نگران خواهد بود
...
1. مستانه بیرون تاخته تا عقل و دین یغما کند
با چشم جادو ساخته تا عالمی شیدا کند
...