ای آمده ناگه از امیر معزی نیشابوری قصیده 93
1. ای آمده ناگه به نشابور ز بغداد
همراه تو هم دولت و هم دانش و هم داد
1. ای آمده ناگه به نشابور ز بغداد
همراه تو هم دولت و هم دانش و هم داد
1. به گل یاسمن دوش پیغام داد
که از ابر خشنودم از باد شاد
1. ای صلاح ملک و دین در عالم کون و فساد
دین یزدان را پناه و ملک سلطان را عماد
1. بقای شهریار تاجور باد
پناهش کردگار دادگر باد
1. همیشه دولت و اقبال شاه سنجر باد
به بزم و رزم کفش جفت جام و خنجر باد
1. جاودانگیتی به حکم شاهگیتی دار باد
جایگاه بدسگال شاه گیتی دار باد
1. خدایگان جهانی خدای یار تو باد
سعادت ابدی جفت روزگار توباد
1. عید و آدینه بهم بر پادشا فرخنده باد
طالعش سعد و دلش شاد و لبش پرخنده باد
1. دولت و دین را خدای فر و بها داد
مُلک مَلِک را نظام و نور و نوا داد
1. دولت موافقان تو را جاه و مال داد
گردون مخالفان تورا گوشمال داد
1. شهی که گوهر و دینار رایگانی داد
هرآنچه داد خدایش خدایگانی داد
1. هرکس که دل بر آن صنم دلستان نهاد
جان در بلا فکند و تن اندر هَوان نهاد