49 اثر از قصاید امیر معزی نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید امیر معزی نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار امیر معزی نیشابوری / قصاید امیر معزی نیشابوری

قصاید امیر معزی نیشابوری

1 تاج دنیا و دین خداوند است در همه کارها خردمندست

2 در خراسان و در عراق امروز کیست کاو را به زهد مانندست

3 چر‌خ را با بقای دولت او تا جهان است عهد و سوگندست

4 عقل او را قیاس نتوان کرد کس نداند که عقل او چندست

1 ذوالجلال‌ است آن‌ که در وصف جلالش بار نیست هرچه خواهد آن‌ کند کاری برو دشوار نیست

2 ملک او را ابتدا و انتها و عزل نیست ذات او را آفت و کیفیت و مقدار نیست

3 آن خداوندی‌ که هست او بی‌نیاز از بندگان وان جهانداری که او را حاجب و جاندار نیست

4 بنده را کسب‌ است و کسب‌ بندگان مخلوق اوست بی‌قضای او خلایق را یکی‌ کردار نیست

1 روی آن تُرک جهان آرای ماه روشن است زلف او در تیره شب بر ماه روشن جوشن است

2 تاکه او را جوشن است از تیره شب بر طرف ماه راز من در عشق او پیدا چو روز روشن است

3 تا گلی نو بشکفد هر ساعتی بر روی او کوی ازو حون‌گلبببتان و خانه زو چون‌کلسن است

4 همچو فَرخارست مجلس تا که او در مجلس است همچو کشمیرست برزن تا که او در برزن است

1 ای شده ملک و دین ز کلک تو راست کلک تو کار ملک و دین آراست

2 دل صافیت مَطلع قَدَرست کفِ کافیت مقتضای قضاست

3 همت تو محیط چون فلک است نعمت تو بسیط همچو هواست

4 دست تو ابر و جود تو مَطَرست لفظ تو دُرّ و طبع تو دریاست

1 با من امروز آن شکر لب را زبانی دیگرست وز لطافت بر زبان او نشانی دیگرست

2 نوبرم هر روز داد از بوستان مهر خویش نوبری کامروز داد از بوستانی دیگرست

3 در وفاداری به جان من بسی سوگند خورد تا نگویم من‌ که سوگندش به جانی دیگرست

4 من‌ کنون در عاشقی با او به لونی دیگرم زانکه او در دوستی با من به سانی دیگرست

1 سروی به‌راستی چو تو در جویبار نیست نقشی به نیکویی چو تو در قندهار نیست

2 جفت مهی اگرچه به خوبیت جفت نیست یار شهی اگر چه به خوبیت یار نیست

3 زلف تو مشک بارد و بر مه زره شود پس نام او چرا زره مشکبار نیست

4 خواهم‌ که بند و حلقهٔ او بِشمَرم یکی هرچند بند وحلقهٔ او را شمارنیست

1 ای صاحب اعلی دل تو عالم اعلاست رای تو چو خورشید، درخشنده و والاست

2 گر دهر مُهَنّاست بدین عید همایون این عید همایون به بقای تو مهناست

3 عالم به تو خرم شد و گیتی به‌ تو روشن دولت به تو باقی شد و ملت به تو آراست

4 شغل همه آفاق به فرمان تو شد خوب کار همه احرار به کردار تو شد راست

1 چه صورت است که بی‌جان بدیع رفتارست چه پیکرست که بی‌دل شگفت‌ گفتارست

2 مساعد قدرست او و ترجمان قضاست وزیر عقل و وکیل سپهر دوارست

3 به تیر ماند و او را به‌قیر پیکان است به مرغ ماند و او را ز قار منقارست

4 به پای بسته ولیکن به فرق او سر اوست به تن درست ولیکن به‌ روی بیمارست

1 ای سروری‌ که قول تو چون وحی منزل است کارت چون معجزات رسولان مُرسَل است

2 عالی دو آیت است علا و بها بهم در شان دین و دولت تو هر دو منزل است

3 هر روز بر دوام دهد آفتاب نور بر آفتاب جود تو گویی موکل است

4 تا از نسیم خلق تو گیتی معطر است بازار و کار عطر فروشان معطل است

1 از دولت عالی به سعادت ستدم داد زین خلعت فاخر که خداوند مرا داد

2 جون دجلهٔ بغداد مرا بود دو دیده دجله بشد و خانهٔ من‌گشت چو بغداد

3 در پیش شهنشاه چو دو بیت بگفتم از جود شهنشاه شدم شاعر استاد

4 آباد بر آن شاه‌ که از جود کف او ویران شده بر شاعر نوبر شده آباد

آثار امیر معزی نیشابوری

49 اثر از قصاید امیر معزی نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید امیر معزی نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی