رای ملک آرای از امیر معزی نیشابوری قصیده 47
1. رای ملک آرای خاتون آفتاب دیگرست
بر زمین از آفتاب آسمان روشنترست
1. رای ملک آرای خاتون آفتاب دیگرست
بر زمین از آفتاب آسمان روشنترست
1. این چه شادی است که زو در همه عالم خبرست
وین چه شکرست که زو در همه عالم اثرست
1. زلف و چشم دلبر من لاعِبَ است و ساحرست
لِعب زلف و سِحر چشم او بدیع و نادرست
1. جشن عید اندر شریعت سنت پیغمبرست
قدر او از قدر دیگر جشنها افزونترست
1. آنروی نه رویاست گل سرخ بهبارست
وان زلف نه زلف است شب غالیه بارست
1. سنگیندلی که بر دل احرار قادرست
در حسن و در جمال بدیع است و نادرست
1. ای دلبری که زلف تو دام است و چنبرست
دامیّ و چنبری که همه مشک و عنبرست
1. اگر سرای لباساتیان خرابات است
مرا میان خراباتیان لباسات است
1. ای شده ملک و دین ز کلک تو راست
کلک تو کار ملک و دین آراست
1. بتیکه قامت او سرو را بماند راست
خمیده زلف گرهگیر او چو قامت ماست
1. یافت از یزدان ملک سلطان به شادی هرچه خواست
روز شادی روز ما سلطان دین سلطان ماست