یاد باد آن شب از امیر معزی نیشابوری قصیده 82
1. یاد باد آن شب که یارم دل ز منزل برگرفت
بار در بست و ره منزلگه دیگرگرفت
1. یاد باد آن شب که یارم دل ز منزل برگرفت
بار در بست و ره منزلگه دیگرگرفت
1. هر نور و هر نظام که ملک جهان گرفت
از سنجر ملک شه آلب ارسلان گرفت
1. خسروا می خور که خرم جشن افریدون رسید
باغ پیروزی شکفت و صبح بهروزی دمید
1. چون خُلد شد خراسان با شادی مُخلٌد
از شاه با سعادت محمودِ بن محمد
1. تا جهان باشد خداوند جهان خاتون بود
دولت و اقبال او در مُلْک روزافزون بود
1. ماهکند بر فلک ستایش آن خَدّ
سرو کند در چمن پرستش آن قد
1. به فال فرخ و روز مبارک از بغداد
شه ملوک سوی دارملک روی نهاد
1. ای شاد ز تو خلق و تو از دولت خود شاد
دنیا به تو آراسته و دین به تو آباد
1. از دولت عالی به سعادت ستدم داد
زین خلعت فاخر که خداوند مرا داد
1. در معزالدین ملکشاه آفتاب دین و داد
روز عید روزهداران فرخ و فرخنده باد
1. خلعت سلطان عالم آفتاب دین و داد
بر بهاء دین یزدان فرخ و فرخنده باد