هست آفتاب روی از امیر معزی نیشابوری قصیده 325
1. هست آفتاب روی زمین خسرو زمان
گسترده روشنایی او بر همه جهان
...
1. هست آفتاب روی زمین خسرو زمان
گسترده روشنایی او بر همه جهان
...
1. آنچه کرد امسال در روم و عرب شاه جهان
هیچکس هرگز نکرد از خسروان باستان
...
1. چون بهشت است این همایون بزم سلطان جهان
حَبّذا بزمی همایون چون بهشتِ جاودان
...
1. چیست آن دریا که هست از بخشش او در جهان
نیل و سیحون و فرات و دجله و جیحون روان
...
1. طبع گیتی سرد گشت از باد فصل مهرگان
چون دم دلدادگان از هجر یار مهربان
...
1. زرگری سازد همی باد خزان اندر رزان
زان همی زرین شود برگرزان اندر خزان
...
1. جهان به کام تو باد ای خدایگان جهان
خدای یار تو باد اندر آشکار و نهان
...
1. رای سلطان معظم خسرو خسرونشان
معجزات فتح را بنمود در مشرق عیان
...
1. ای گوهری که سنگ یمانی توراست کان
ای آتشی که هست تورا آب در میان
...
1. بشکفت و تازه گشت دگرباره اصفهان
از دولت و سعادت شاهنشه جهان
...
1. از دورهای گردون وز صنعهای یزدان
زیباترین عالم فرخترین کیهان
...