ای شاه همه عالم از امیر معزی نیشابوری قصیده 267
1. ای شاه همه عالم و فخرگهر خویش
وی در همه آفاق نموده اثر خویش
...
1. ای شاه همه عالم و فخرگهر خویش
وی در همه آفاق نموده اثر خویش
...
1. تا روزگار خویش بریدیم ز یار خویش
عاجز شدم ز نادرهٔ روزگار خویش
...
1. ای سیمتن مکن تن من چون میان خویش
ای سنگدل مکن دل من چون دهان خویش
...
1. روزی همی گذشتم جُزوی غزل به کف
دیدم یکی غزالِ خرامان میان صف
...
1. ای یافته اسلام به اقبال تو رونق
اعدای تو بر باطل و احباب تو بر حق
...
1. چرا همی بگزینی تو بر وصال فراق
چرا همی ز خراسان روی به سوی عراق
...
1. خدایگان وزیران تویی به استحقاق
غیاث دولت عالی تویی علی الاطلاق
...
1. آمد به فرخی و سعادت به دار ملک
صدری که هست بر قلم او مدار ملک
...
1. نشاط باد همه روزگار فخرالملک
بهار باد همه روزگار فخرالملک
...
1. خدایگان جهانی و شاه با فرهنگ
به عدل چون عمری و به هوش چون هوشنگ
...
1. شراب باید و آتش رباب باید و چنگ
که روز فاخته گونه است و خاک غالیه رنگ
...