شادیم و کامکار از امیر معزی نیشابوری قصیده 244
1. شادیم و کامکار که شاد است و کامکار
میر بزرگوار بهعید بزرگوار
...
1. شادیم و کامکار که شاد است و کامکار
میر بزرگوار بهعید بزرگوار
...
1. از بهر وفاداری آمد بر من یار
شد ساخته از آمدن یار مرا کار
...
1. خیمهها بین زده به صحرا بر
جون سمائی به روی دریا بر
...
1. ای تازه تر از برک گل تازه به بر بر
پرورده تو را خازن فردوس به بَر بر
...
1. ترک نزاید چنو به کاشغر اندر
سرو نروید چنو به عاتفر اندر
...
1. دو شب گویی که یکجای است گرد یک بهار اندر
و یا زلفین مشکین است گرد روی یار اندر
...
1. برآورد دولت جهانی دگر
تن مملکت یافت جانی دگر
...
1. با نصرت و فتح و ظفر آمد به نشابور
سلطان همه روی زمین خسرو منصور
...
1. ای امیر مظفر منصور
ای چو خورشید در جهان مبثبهور
...
1. تا رایت منصور تو ای خسرو منصور
از ری حرکت کرد سوی شهر نشابور
...
1. از رایت منصور تو ای خسرو منصور
بر چرخ همی فخر کند شهر نشابور
...