49 اثر از قصاید امیر معزی نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید امیر معزی نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار امیر معزی نیشابوری / قصاید امیر معزی نیشابوری

قصاید امیر معزی نیشابوری

1 بهاری ‌کز دو رخسارش همی شمس و قمر خیزد نگاری‌کز دو یاقوتش همی شهد و شکر خیزد

2 خروش از شهر بنشاند هر آنگاهی که بنشیند هزار آتش برانگیزد هرآنگاهی که برخیزد

3 رخش ‌سیمین‌سپر بینم‌ خطش چون چنبر مشکین شنیدی چنبر مشکین‌ که از سیمین سپر خیزد

4 به نابینای مادر زاد اگر رخساره بنماید به نور روی او از چشم نابینا بصر خیزد

1 ز فَرّ باد فروردین جهان چو خلد رضوان شد همه‌ حالش دگرگون‌ شد همه‌ رسمش دگرسان شد

2 توانگر گشت و خوش‌طبع و جوان از عدل فروردین اگر درویش‌ و ناخوش طبع و پیر از جور آبان شد

3 حلی بست و حلل پوشید باز اندر مه نیسان اگر در ماه تشرین از حلی وز حله عریان شد

4 گل اندر گل مرکب کرد بوی باد نوروزی چو از گل‌ گل پدید آمد گلستان چون‌ گلستان شد

1 شه مشرق ملک سنجر به دارالملک باز آمد سپاس و شکر یزدان را که شاد و سرفراز آمد

2 ز دارالملک غایب شد ز بهر فتح و پیروزی کنون با فتح و پیروزی به دارالملک باز آمد

3 اثرهای ملک سلطان چو دیبای منقش شد ظفرهای ملک سنجر بر آن دیبا طراز آمد

4 چو سلجق صید گیر آمد چو یبغو جنگجوی آمد چو طغرل شیربند آمد چو جغری خصم تاز آمد

1 اَلمِنهٔ لله که به‌ اقبال خداوند شادند چه بیگانه و چه خویش و چه پیوند

2 المِنهٔ لله که مرا زهرهٔ آن است کایم گه و بیگاه به‌نزدیک خداوند

3 المنهٔ لِلّه‌ که هم آخر بِبَر آمد تخمی که نظام‌الدین از صبر پراکند

4 المنهٔ لله که قوام‌الدین در خلد شادست که دارد چو نظام‌الدین فرزند

1 ماه من جَزع مرا بر زر عقیق افشان‌کند چون به‌ زیر لعل مروارید را پنهان کند

2 سازد از زلف و زَنَخ هر ساعتی چوگان و گوی تا دل و پشت مرا چون‌ گوی و چون چوگان کند

3 چون بتابد زلف او بر عارضش‌گویی همی بر مه روشن شب تاریک مشک افشان کند

4 گر نیارد کرد جولان بر مه تابنده شب پس چرا زلفش همی بر عارضش جولان‌ کند

1 ترک من چون زلف بگشاید جهان مشکین‌ کند هرکه بویش بشنودگوید که آن مشک این‌ کند

2 ور نسیم خط و رخسارش رسد بر آسمان سنبله پرسنبل و نثره پر از نسرین‌ کند

3 ورگذر یابد زمانی بر لبش باد صبا هر نبات تلخ را باد صبا شیرین‌کند

4 چون ز جعد زلف بنماید نگارین روی خویش خانه‌ها را چون نگارستان هندوچین کند

1 این شوخ سواران‌ که دل خلق ستانند گویی ز که زادند و بخوبی به که مانند

2 ترکند به اصل اندرو شک نیست ولیکن از خوبی و زیبایی خورشید زمانند

3 میران سپاهند و عروسان وثاقند گردان جهانند و هژبران دمانند

4 مشکین خط و شیرین سخن و غالیه زلفند سیمین بر و زرین‌کمر و موی میانند

1 بتان چین و ختن سروران درگاهند سزای تاج و سریرند و درخور گاهند

2 مبارزان مصاف و یلان رزم‌ْ گهند دلاوران سپاه و سران درگاهند

3 همه به خیل ختن بر ز دلبری میرند همه به لشکر چین بر ز نیکوی شاهند

4 اگر ز قامت ایشان خبر دهم‌ْ سروند وگر ز طلعت ایشان نشان دهم‌ ماهند

1 ز بهر عید نگارا همی چه سوزی عود چرا شراب نپیمایی و نسازی عود

2 بساز عود و بده یک شراب وصل مرا که من بسوختم از هجر تو چو زآتش دود

3 چرا به من ندهی بادهٔ چو آب حیات که نیست باده چو آب حیات ناموجود

4 قدح به چنگم و آواز چنگ در گوشم به از نگین سلیمان و نغمهٔ داود

آثار امیر معزی نیشابوری

49 اثر از قصاید امیر معزی نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید امیر معزی نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی