20 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی

1 دل به عشق تو جانسپاری کرد صبر هم نیز حق گذاری کرد

2 صبر و دل دست چون بهم دادند هم. نیارست پایداری کرد

3 تاب در کار ما همی افتاد هم برآمد چو بخت، یاری کرد

4 بخت ما را نخوانده پیش آمد راستی را بزرگواری کرد

1 وقت بیاید که دور غم به سر آید صبح وصال از شب امید برآید

2 عمر عزیز از سر وداع بر آرد آن دو سه روز فراق هم به سر آید

3 بر درِ این سخت خفته، صبر کنم صبر آخر اگر مرده نیست، هم به در آید

4 بازِ من اکنون که در گریزگَه افتاد مرغ‌دلی شرط نیست تا به بر آید

1 روزی که جفاهای تو بر یاد من آید دل نوش کند غصه و از خویشتن آید

2 چون صفّ بلا، راست کنی از سر تسلیم مرد آن بود آری، که نه کمتر ززن آید

3 گر تیغ بیالاید عشقت بمن این فخر حاشا که ز صد پیرهنم یک کفن آید

4 تا چند زبان گرد بدارم که لب توست چیزی که ز ایام بدندان من آید

1 رخ او دیده را بصر بخشد لب او کام را شکر بخشد

2 دو گروهی بر افتد از شب و روز اگر اقطاع حسن بر بخشد

3 حلقه زلف ذره پرور او جان آزاده را کمر بخشد

4 در ره او هم از گله داری است هر که مردانه وار سر بخشد

1 نه صفای تو در بصر گنجد نه صفات تو در خبر گنجد

2 بر بساط قمارخانه حسن تا رخش هست کی قمر گنجد

3 در جُلاب روان رنجوران تا لبت هست کی شکر گنجد

4 هرکه شد مرغ چینه لب تو مرغ جانش نه زیر پر گنجد

1 آنرا که چنان سلسله ها بافته باشد هر سلسله زندان دلی تافته باشد

2 هرجا که بجوئید زجانهای عزیزان در هر شکن آرامگهی یافته باشد

3 صد بار بگفتم مکن ای دل مرو آنجا کان ره نه به پای چو توئی بافته باشد

4 بر گنبد طرار منه چشم که ناکاه تا در نگری جیب تو بشکافته باشد

1 روی تو، ممالک جهان ارزد وصل تو، حیات جاودان ارزد

2 زان لعل که صد هزار دل دارد یک بوسه بصد هزار جان ارزد

3 نام چو منی همی بری خه خه این نام بدین لب و دهان ارزد

4 جان، بندگی تو را کمر در بست انصاف بده که رایگان ارزد

1 گه بود ماه که با روی تو از کوه بر آید چه زند سرو که با قد تو بالا بنماید

2 هر کجا بوی تو آمد ز صبا گرد نخیزد هر کجا روی تو آمد ز سحر صبح نیاید

3 غمت آورد بدر صبر. خرد گفت که حقا اگر او اوست که من دانم ز و جور نشاید

4 گفتی ار بر سر این مهر بپائی بخوری بر باش اینجا، سخنی هست اگر عمر بپاید

1 گر نقاب از دورخ براندازد عالم از عافیت بپردازد

2 عرصه روزگار تنک آید باره ی حسن اگر برون تازد

3 بفلک بر، زنور عارض او ماه با آفتاب بگدازد

4 عقل بر گوشه بساط عدم همه نقد وجود دربازد

1 نام تو، بهر زبان در افتاد شوری به همه جهان در افتاد

2 در حیرت عارض تو خورشید از طارم آسمان در افتاد

3 هنگام نظاره تو حورا از کنگره ی جنان در افتاد

4 راز تو نهان چگونه دارم کاین قصه بهر زبان در افتاد

آثار اثیر اخسیکتی

20 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی