20 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی

1 زهی فرمانده مطلق جهان را مشرف کرده نامت هر زبان را

2 فلک بر تخت شاهی نانشانده چو تو یک خسروخسرو نشان را

3 اثرهای بزرگت شاد کرده روان طغرل الب ارسلان را

4 چو سایه بست برفتراک چترت سپهر پیر اقبال جوان را

1 رخ او دیده را بصر بخشد لب او کام را شکر بخشد

2 دو گروهی بر افتد از شب و روز اگر اقطاع حسن بر بخشد

3 حلقه زلف ذره پرور او جان آزاده را کمر بخشد

4 در ره او هم از گله داری است هر که مردانه وار سر بخشد

1 یارب آن روی است با آن زیب و کشّی یا مه است چشمه آب حیاتش در زنخدان یا چه است

2 از رخ آیینه‌فامش نیم عکسی بیش نیست اینکه بر پیشانی خورشید و رخسار مه است

3 زلف کوتاهش جهانی جان به غارت برد دوش تا چه خواهد کرد اکنون دست جورش کوته است

4 غمزه او تیر بر دل می‌زند یارب چنانک عاشقان را پوست بر تن نیست ممکن کآگه است

1 یار دست جور در جان میکند زانکه کار جان بمرجان میکند

2 ناوک مژگان کافر مذهبش رخنه در شمشیر ایمان میکند

3 حلقه زنجیر زلفش هر شبی آفتابی را به زندان میکند

4 هر که او دامن به مهرش باز داد خون خلقش بر گریبان میکند

1 شکر، زلعل تو در لولوی خوشاب شکست صبا بزلف تو ناموس مشک ناب شکست

2 شب شکسته چو در موکب مه تو براند مه از کمال کرشمه بر آفتاب شکست

3 دو جزع ما، چو گهر بار گشت مهر عقیق لبت بخنده خوش بر در خوشاب شکست

4 کباب دیده دلریش ما، بر آتش غم لب تو هم نمکی تازه، بر کباب شکست

1 جهان پیر باز از دست نیسان خرقه می‌پوشد مبارک بادش ار بر دُردخواران زهد نفروشد

2 قبای سبزه می‌بینی صبا کسوت همی‌دوزد ردای سرو می‌دانی چمن خلعت همی‌پوشد

3 شکوفه زیر لب بر ساغر خیری همی‌خندد چو می‌بیند که اسباب طرب نرگس همی‌نوشد

4 کشیده تیغ عصیان سرخ بید و شوخ می‌آید به خنده گل همی‌گرید مگر خونش همی‌جوشد

1 دل ز دست غمت بجان نجهد عقل جز خسته بر کران نجهد

2 خاک پاشی چو تو ندیدم من کز کفت باد رایگان نجهد

3 از لبت هرکه گوهری طلبد به هزاران هزار کان نجهد

4 نتواند گریخت از تو دلی تا به حیلت در آن جهان نجهد

1 هنگامه ی خورشید ز رخسار تو بشکست بازارچه سرو ز رفتار تو بشکست

2 هر تعبیه لطف که در تازه گلی بود قدرش زرخ زر تو برتار تو بشکست

3 هر رونق و ناموس که هر لعل و گهرداشت با قاعدد لعل گهربار تو بشکست

4 برچید دکان عقل و بپرداخت وطن صبر ساز حیل هردو چودرکار تو بشکست

1 باز مرا عشق کهن تازه شد باز ز من شهر پر آوازه شد

2 دل ز برم رخت سفر بار کرد جان ز پیش تا در دروازه شد

3 رنج دل سوخته از حد گذشت درد دل ریش زاندازه شد

4 عشق اثیر ار چه کهن گشته بود مژده شما را که ز سر تازه شد

1 بی غم عشق تو دل بکار نیاید جان نبود آب و گل بکار نیاید

2 عقل برافشاند کیسه لیک ز تقصیر در رخ تو جز خجل بکار نیاید

3 شمع دلت خوانم ای عزیزتر، از جان نام تو شمع چگل بکار نیاید

4 سوی تو هر عشق نامه ئی که نوشتم نقش جز از خون دل بکار نیاید

آثار اثیر اخسیکتی

20 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی