20 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی

1 با دل بد عهد تو گاو گل سر دامن است گنبد نیلوفری در یک پیراهن است

2 یک نفس آخر بدار گر نه چو چرخ بلند گرد جهان گشتنت بهر ستم گردن است

3 معدن گوهر شده است بی تو دو چشمم ولیک آن لب یاقوت رنگ گوئی از این معدن است

4 مرغ دلان را بسی صید کنی تا بشکل زلف توچون پای دام خال توچون ارزن است

1 آن چشم مست بین که خرد در خمار اوست و آن لعل چون شکر که روانها شکار اوست

2 عمری است تا چو شمع بامید یک سخن موقوف پرور دهن تنگ بار اوست

3 تا کی بخنده ئی سردندان کند سپید صد جان، برلب آمده در انتظار اوست

4 زرین رخ مرا که ز خون گشت پر نگار عذری که ظاهر است رخ چون نگار اوست

1 ازفلک آن ماه کون آمده است یا پری از پرده برون آمده است

2 صبر من از هیچ کم آیداز آنک حسن وی از بیش فزون آمده است

3 چاه نگونسار زنخدانش را چشمه ی حیوان ز درون آمده است

4 آب کره بسته به بین غبغبش گوی از آن چاه برون آمده است

1 کار ستمت بجان رسیده است این کارد باستخوان رسیده است

2 آهی که جهان بهم برآرد از دل بسر زبان رسیده است

3 در وعده تو نمی رسم من دریاب که وقت آن رسیده است

4 بر چهره به بین قطار اشکم از بهر تو کاروان رسیده است

1 یارب آن روی است با آن زیب و کشّی یا مه است چشمه آب حیاتش در زنخدان یا چه است

2 از رخ آیینه‌فامش نیم عکسی بیش نیست اینکه بر پیشانی خورشید و رخسار مه است

3 زلف کوتاهش جهانی جان به غارت برد دوش تا چه خواهد کرد اکنون دست جورش کوته است

4 غمزه او تیر بر دل می‌زند یارب چنانک عاشقان را پوست بر تن نیست ممکن کآگه است

1 یک امروزت سر من چاکرت هست چگوئی این لطافت در سرت هست

2 مرا گر داده ئی صدبار دانم کزان باری هزار دیگرت هست

3 بدین معنی تو باکس برنیائی که از من نازنین تر دربرت هست

4 گدائی هم بباید چشم بدرا چو از شاهان هزاران چاکرت هست

1 محرم عشق را حکایت نیست همره راز تو روایت نیست

2 گرچه آهنگ خون من داری آه را زهره شکایت نیست

3 نوک مژگانت ناوکی آهینحت هیچکس را از او سعایت نیست

4 روی تو هر صفی نزد که بر او سرنگون صد هزار رایت نیست

1 هنگامه ی خورشید ز رخسار تو بشکست بازارچه سرو ز رفتار تو بشکست

2 هر تعبیه لطف که در تازه گلی بود قدرش زرخ زر تو برتار تو بشکست

3 هر رونق و ناموس که هر لعل و گهرداشت با قاعدد لعل گهربار تو بشکست

4 برچید دکان عقل و بپرداخت وطن صبر ساز حیل هردو چودرکار تو بشکست

1 هیچ، دردی بتو ای مایه درمان مرساد هیچ، گردی بتو ای چشمه حیوان مرساد

2 روشن است اینکه تو ماهی و سمند تو سپهر به چنین ماه سپهر، آفت دوران مرساد

3 بنده ی آن دهنم، از بن دندان که بدو هیچکس را بجز از من، سر دندان مرساد

4 یا رب آن لب، چو، به عشاق سبکدل برسند غبن باشد به رقیبان گران جان مرساد

1 یاد میدار که از مات نمی آید یاد ای امید من و عهد تو سراسر همه باد

2 نکنی یک طرف از قصه ی من هرگز گوش نه زِیم یک نفس از غصه تو هرگز شاد

3 یاوری نیست، که با خصم تو بردارم تیغ داوری نیست، که از هجر تو بستانم داد

4 تو نگفتی که وصالم برساند بخودت راستی نیک رسانید که چشمت مرساد

آثار اثیر اخسیکتی

20 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی