1 چون مرا دولت وصل تو، شبی روزی نیست زانکه در مذهب من، عیدی و نوروزی نیست
2 گفتم آن لعل صفت محنت من برشکند چرخ پیروزه ندا کرد که پیروزی نیست
3 چند گوئی، که بدآموزی صاحب غرض است عادت بوالعجب توست، بدآموزی نیست
4 بیلکی باز کن از غمزه، بدآموزان را زانکه در عادت تو سنت دلدوزی نیست
1 مه رخم، سرو قامت افتاده ست راستی را، قیامت افتاده ست
2 جای شکرانه هست کزرخ او حسن بر مه، غرامت افتاده ست
3 لشکر صبر را ز تیر مژه صف شکستن علامت افتاده ست
4 مرغ او نیست مرد عافیتی کش نظر بر سلامت افتاده ست
1 یا رب آن ماه تمام، آن من است که بقد سرو خرامان من است
2 با سر زلف پریشان، همه روز در پی کار پریشان من است
3 عمر جاوید طمع میدارم که لبش چشمه ی حیوان من است
4 آن لب، آنلب، که شکر بنده اوست کس چه داند، چه بدندان من است
1 این زبان کاندرین دهان من است سبب محنت و زیان من است
2 در دهانم همیشه هست نهان و آشکارا کن نهان من است
3 من بدو خرمم، که در همه حال اصل سرمایه ی دکان من است
4 بر ضمیر دل و تفکر من بر همه خلق تر جمان من است
1 ای اختری، که شاه کواکب غلام توست این رجعت تو، حاصل صد انتقام توست
2 قدرت بلند باد، که بر قدر روزگار اقبال تو بهینه لباس کرام توست
3 شاید، اگر نهیم بشکرانه درمیان چشمی که بی جمال تو بر ماغرام توست
4 گر، زنده میشویم پس از مرک و افتراق شاید که باوصال تو، مارا قیام توست
1 بازار تو را کرانهای نیست آزار تو را بهانهای نیست
2 آمد ز دهن دلم ز آتش بیقصه تو زبانهای نیست
3 تا بوده هزار بار بالین در کوی تو آستانهای نیست
4 در کوی تو ناز حسن سوز است بیماتم هیچ خانهای نیست
1 کس به عشق تو دستیارم نیست دل بهجر تو پایدارم نیست
2 من نگویم که دیده نیست مرا هست بی روی تو نگارم نیست
3 بیکی دل چه مایه رنج کشم ای دریغا که صد هزارم نیست
1 طبیب درد بیدرمان کدام است رفیق راه بی پایان کدام است
2 همی دانم وثاق اوست جانی اگر دانستمی کان جان کدام است
3 گر این عقل است پس دایوانگی چیست ور این جان است پس جانان کدام است
4 کسی کاورا بجان جوید نگوید که با می زحمت دندان کدام است
1 خیزید و می آرید که هنگام بهار است رخسار عروسان چمن همچو نگار است
2 آن شاخ که بُد عور، کنون مُلحَمپوش است و آن دشت که بُد ساده، کنون سرّ عذار است
3 در دامن گلزار، صبا مدخنهسوز است در چهره نیلوفر، حوض آینهدار است
4 گل باز قباپوش شد و لاله کُلَهدار این چیست؟ همه خلعت سلطان بهار است
1 یا رب آن روح ممثل چه خوش است بر گلش زلف مسلسل چه خوش است
2 وان دو صف رسته لولوی عدن بدو یاقوت مکلل چه خوش است
3 غدر رنگینش با خرقه نکوست ناز شیرینش با دل چه خوش است
4 یا رب آن عهد دروغش که بدو نتوان بود موصل چه خوش است