ای بوجود تو زنده پیکر از اثیر اخسیکتی قصیده 82
1. ای بوجود تو زنده پیکر انعام
کرده جلال تو شهربند، بر اوهام
...
1. ای بوجود تو زنده پیکر انعام
کرده جلال تو شهربند، بر اوهام
...
1. ای بر همه دشمنان مُقدم
اکرمت جمال خیر مَقدم
...
1. چون بر آهیخت سرور اجرام
از سر چرمه غروب لکام
...
1. ماولی پرور عدو کاهیم
تاج بخش عجم عربشاهیم
...
1. باز بر اوج سخن تازم و موجی بزنم
زانکه چون ابر گرانبار دفین عدنم
...
1. اگر چو قوس قزح جمله تن، دهان دارم
وگر چو چشمهٔ خورشید صد زبان دارم
...
1. چون شب بآفتاب رخ شاه داد جان
یک رنگ شد قبای گهر بفت آسمان
...
1. جهان را هم جهان بانی است، پیدابین و پنهان دان
که زیر گنبد نیلی، پدید آورد چار ارکان
...
1. طفل نه ای چند از این، دایه نا مهربان
گاه قماط بهار گه کفن مهرگان
...
1. ای صف شمشاد تو تاخته بر ارغوان
گل ز پی بند کیت بسته کمر بر میان
...
1. تا نفس عیسوی زاد نسیم از دهان
مرده ی یکساله شاخ یافت دگر ره روان
...
1. دوش چو برد آفتاب دست به تیغ یمان
کرد سحر ترکتاز بر سپه زنگیان
...