1 دوش که این شهسوار کره ابلق از قرپوس غروب گشت معلق
2 شام سیه گر، بزیر دست فرو داد مهره ی اصفر ز طرف رقعه ازرق
3 از سر زین کوهه ی افول در افکند سبز قبای سپهر ترک مغرق
4 سقف جهان پر ز برگ نر گسه دیدم چون طبق سبز پر، ذرایر زنبق
1 ای بزم جهان آرا، ای جشن جنان پیکر در رشک رخت حورا در رشک، میت کوثر
2 از ابروی ایوانت برماه زده کله وز چهره دیوارت در خلد گشاده در
3 بر شمسه ی شنکرفی، رانده شکنت زنکار بر زورق زنگاری، کشته شرفت لنگر
4 از امن حریم تو، بر قد جهان جوشن و ز جاه رواق تو، بر تارک مه مغفر
1 بفراخت رایت حق، برتافت روی باطل الب ارسلان ثانی، شاه ارسلان طغرل
2 پر خار قهر بادا، چشم بدان که الحق ملکی است بس برونق، شاهی است سخت عادل
3 هر دم عقاب فتنه، در خون خود بغلتد از زخم باز چترش، چون مرغ نیم بسمل
4 تقدیر کرد روشن، مجموع آفرینش از خرج و دخل ماهی، ملک شه است حاصل
1 ای جره ی صید جای دانش پرواز گهت و رای دانش
2 پرورده برای ملک نطقت در سایه پر همای دانش
3 چون چتر سخن جهان گشاید در موکب تو لوای دانش
4 از قرصه نور ساخت ذهنت گوی آن کله قبای انش
1 کوی ظفر اقبال تو بر بود ز هرکس المنته لله تعالی و تقدس
2 اثبات کرامات تو را حجت ظاهر آنرا که دل و دیده بیناست همین بس
3 کز، یک اثر عزم تو مردود بماندند چندین متطلس همه چون زر مطلس
4 در جوشن تلبیس حشر کرده چوماهی لیکن همه چون تیغ زبان آور و اخرس
1 چون کرد دیده بان افق چشم خفته باز میگفت با سیاهه ظلمت، سپیده راز
2 دندان نمود صبح شکر خنده گفتمی کز غبغب هلال بخواهد ربود کاز
3 خاتون حجله بسته چو گل صبح خوش نفس لیکن چو غنچه نیم گشوده نقاب ناز
4 ماه بهار گرده ز صبح بهار چهر افتاده همچو دلشدگان در تب و گذاز
1 شکست دور سپهرم بپایمال ز حیر بریخت خون جوانیم غبن عالم پیر
2 همی نفر نفر آید بلا بساخت من از این نفر نفر ای دوستان، نفیر نفیر
3 چو چرخ بی سر و پایم چو خاک بیدل و زور ز خاک دیر نشین و ز چرخ زود مسیر
4 فلک به تعزیت عمر من در این ماتم قبای ساده مرکز فرو زده است به قیر
1 فارغ شد از محارق کدورت صفای ملک صافی شد از غبار حوادث هوای ملک
2 دید از سعود تارک کیوان فرود خویش بر هر قدم گهی که بیاسود پای ملک
3 جائی کزو چو حلقه فلک تیر بر در است گر باورت فتدز من آنجاست جای ملک
4 کز بهر عشقبازی نصرت ز تیغ و کلک با خط و غمزه گشت رخ دلگشای ملک
1 چو رفت شاه کواکب ببار گاه حمل هزار نقش بر آورد کار گاه عمل
2 محاسبان صبا باز خامه جعد کنند گشند بر رخ تقویم بوستان جدول
3 شکوه عقد ثریا دهد بکردن شاخ خوید صدره خارا برد بقامت تل
4 نه تیر نقرس یخ، پای آب دارد لنک نه تیر فالج وی، دست شاخ دارد شل
1 کرد از جهان رحیل جهانی همه شرف ای مملکت علی الله و ای فلک لاسلف
2 چون اسب رقعه دو سپهر پیاده رو فرزین ملک را بر بود از میان صف
3 اختر فشان ز دیده سحابی بمن رسید گفتا بگویمت لمن الملک قد کشف
4 رفت آنکه، از خزانه او آز شد غنی رفت آنکه، از ستانه او جود زد صلف