13 اثر از قصاید در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

قصاید در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی

1 شکست دور سپهرم بپایمال ز حیر بریخت خون جوانیم غبن عالم پیر

2 همی نفر نفر آید بلا بساخت من از این نفر نفر ای دوستان، نفیر نفیر

3 چو چرخ بی سر و پایم چو خاک بیدل و زور ز خاک دیر نشین و ز چرخ زود مسیر

4 فلک به تعزیت عمر من در این ماتم قبای ساده مرکز فرو زده است به قیر

1 ای بزم جهان آرا، ای جشن جنان پیکر در رشک رخت حورا در رشک، میت کوثر

2 از ابروی ایوانت برماه زده کله وز چهره دیوارت در خلد گشاده در

3 بر شمسه ی شنکرفی، رانده شکنت زنکار بر زورق زنگاری، کشته شرفت لنگر

4 از امن حریم تو، بر قد جهان جوشن و ز جاه رواق تو، بر تارک مه مغفر

1 زهی مناقب مجد تو در جهان مشهور بدور دولت تو، رایت هدی منصور

2 کمینه پایه ز جاه تو هامه افلاک کهینه بنده ز خیل تو قیصر و فغفور

3 فروغ جبهت تو، خنده ها زده بر ماه سواد سایه تو، طعنه ها زده بر نور

4 نظام دولت تو داده خط زهره ی فضل غبار موکب تو کشته کحل دیده ی هور

1 ای جزع تو، هم نیام و هم خنجر وی لعل تو، هم شراب و هم ساغر

2 از نقش تو، نغز خامه ی مانی وز روی تو، تیره کلبه آذر

3 خوی کرده زطیره عذارت مه تر گشته ز خجلت لبت شکر

4 با زلف تو، کفر گشته در بالش وز چشم تو دین فتاده در بستر

1 بزمی است ز لطف خلد پیکر حورانش بکف در آب کوثر

2 آبی که خوی خجالت او سر بر زند از جبین آذر

3 ساقی ز سواد شب فکنده صد سلسله بربوده منور

4 لعلش، بر بوده آب لاله جز عش، بنشانده باد عنبر

1 خاتون زمان بدست شبگیر برداشت ز چهره پرده قیر

2 شب کحل شد و چو مردم کهل آمیخت سواد قیر با شیر

3 نور رخ یوسف سماوی پرتاب زد از معقر بیر

4 چشم خوش اختران فرو بست از غمزه، بخنده تبا شیر

1 سنبل بدمید از گل آن سر و صنوبر آباد صنوبر به چنان سنبل نوبر

2 از غیرت آن گل سرانگشت گزان ورد در سایه آن سر و برخسار دوان خور

3 آن حلقه زر چیست بر آن زلف و بنا گوش و آن سنبل تر چیست بر آن سرو و صنوبر

4 زان حلقه زر آینه ماه، مرصع زان سنبل تر حاشیه مهر معنبر

1 کجاست راوی اخبار و ناقل آثار بیا و قصه پیشینکان تمام بیار

2 بر آستان شهان آی و یک بیک برخوان نشان و نام کیان جوی و در بدربشمار

3 بگو، رکاب که بوده است چرخ انجم دان بگو سخای که بوده است، ابر گوهر بار

4 که آزمود کمان بر شهاب صاعقه ریز که رام کرد، بنان بر نهنگ دریا بار

1 خجسته جشن عرب کرد سایه بر جمهور بلند سایه او روی بند چشمه حور

2 ز زیر برقع این آفتاب کرد ندا که صدر شاه جهان باد تا ابد مشهور

3 خدای حامی و درگه بلند و بخت مطیع زمانه خاضع و شاعر حلیم و بخت غیور

4 نصیب و غاصب تاج و سریر تخت ویند به تخته بند عدو جان دوستان مسرور

1 چون کرد دیده بان افق چشم خفته باز میگفت با سیاهه ظلمت، سپیده راز

2 دندان نمود صبح شکر خنده گفتمی کز غبغب هلال بخواهد ربود کاز

3 خاتون حجله بسته چو گل صبح خوش نفس لیکن چو غنچه نیم گشوده نقاب ناز

4 ماه بهار گرده ز صبح بهار چهر افتاده همچو دلشدگان در تب و گذاز

آثار اثیر اخسیکتی

13 اثر از قصاید در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی