ای شاه شیر زهره، شکارت از اثیر اخسیکتی قصیده 36
1. ای شاه شیر زهره، شکارت خجسته باد
فیل دمان بخام کمند تو بسته باد
...
1. ای شاه شیر زهره، شکارت خجسته باد
فیل دمان بخام کمند تو بسته باد
...
1. در این دو پهنه که میدان ادهم است و سمند
خیال همچو توئی در نیاورد بکمند
...
1. در سر مردان غم عشق تو معجر میکشد
زاهدان را در خرابات قلندر میکشد
...
1. نمی توان بسر سرّ روزگار رسید
که خانه بسته در است و نظر شکسته کلید
...
1. ماهی ز آستین معالی در او فتاد
سر وی ز بوستان معانی بر او فتاد
...
1. ملک را فال ز اقبال بقا می یابد
آز را علت افلاس دوا می یابد
...
1. چیست از احسان که خورشید کرم با من نکرد
هرچه از احسان تو نامش دانی او، احسن نکرد
...
1. عشق برآورد گرد، از سر مردان مرد
گر تو، بسر زنده ی از سر این راه، گرد
...
1. هرکه بر منهاج عزمی رای مقصد میکند
عزم درگاه علاءالدین محمد میکند
...
1. به مهد کرد طبیعت مشیمه های ودود
پس از سعادت میلاد سعد دین مسعود
...
1. تا قافله شیر ز ماهی به حمل شد
در باغ صبا صانع چالاک عمل شد
...
1. گر، خاتم مردمی نگین دارد
حقا، که ز دست نجم دین دارد
...