13 اثر از قصاید در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

قصاید در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی

1 هر آن کسوت که بر بالای نعمان الزمان زیبد بر دامن، ز دل باید ره جیب از روان زیبد

2 قبای روزگارش پروزی در آستین شاید ردای آفتابش ریشه ی در طیلسان زیبد

3 هر آن کوی کله زرین که چرخ ازاختران سازد لباس عمر او را چون، طراز جاودان زیبد

4 هر آن مرکب که، رام آید، رکاب دولت او را جوش را کمترین آخور طریق کهکشان زیبد

1 در دیده ی زمانه، نشان حیا نماند در سینه سپهر، امید وفا نماند

2 یک مهره بر بساط بقا، کم نهاد کس کز چشم بد حریف بزخم دغا نماند

3 وقت است اگر خراب شود حجره ی هنر چون دزد فتنه حفره زدو کدخدا نماند

4 در مجلس حدوث، حریفان انس را یک سر فرو نرفته ز جام فنا نماند

1 ای کلک تو بر لوح عطارد زده ابجد عنوان نسب نامه آدم باب وجد

2 هم کاهل هامونی با حلم تو مسرع هم شبرو گردونی با عزم تو معقد

3 بر مفرش صدر تو پی عزت جاوید در سایه قدر تو سر دولت سرمد

4 جز رای تو در تیه معانی نبرد راه جز حزم تو بر راه حوادث نکشد سد

1 کار دو گیتی بکام صدر اجل باد جایگه دشمنانش صدر، اجل باد

2 کعبه آمال حرز دولت و دین آنک با شرف او زحل وضیع محل باد

3 نوبت عمر ابد بنام بلندش کوفته در صدر بارگاه ازل باد

4 سایل بی برگ با عنایت جورش چون گل صد برگ در حمایت ظل باد

1 ای عید ملک و ملت عیدت خجسته باد عالم بسعی تیغ تو از فتنه رسته باد

2 چابک رکاب عمر تو تا منزل ابد بر تیز کام ابلق مدت نشسته باد

3 شهباز همت تو چو طعمه طلب کند از کُردگاه شیر سپهریش مسته باد

4 در عشق مجلس تو که طاقت عهودها ریحان سبزه زار فلک دسته دسته باد

1 ای آفتاب عالم روزت خجسته باد عالم بنو، ز ظلمت بیداد رسته باد

2 پشتی که جز بخدمت درگاه تو دوتاست الا به عذر پیری، در هم شکسته باد

3 راهی کزو بمنزل جاهت توان رسید بر مسرعان حادثه، آن راه بسته باد

4 هر کاو دهد ز دست، سر رشته ولات هرکس که هست، رشته عمرش گسسته باد

1 ای شاه شیر زهره، شکارت خجسته باد فیل دمان بخام کمند تو بسته باد

2 باز تو را که شاه طیور است چون عقاب از گوسفند تخته افلاک مسته باد

3 منقار چرخ و ناخن شاهین فرخت پشت دو نسر طایر واقع شکسته باد

4 باباس چنگ و ناب سگانت زدست قطب افسار دب اصغر و اکبر گسسته باد

1 در این دو پهنه که میدان ادهم است و سمند خیال همچو توئی در نیاورد بکمند

2 لطیفه ایست نهادت ز شهر بیرنگی چه جای عرصه جولان ادهم است و سمند

3 در آن جهان که جلال تو آشیان بنهاد غراب شام، چو سیمرغ صبح پر بفکند

4 محال صرف بود همچو موی بر کف دست در آستین کمال تو دست حاجتمند

1 در سر مردان غم عشق تو معجر می‌کشد زاهدان را در خرابات قلندر می‌کشد

2 هشت راه از کعبه وصل تو تا زر می‌رود چار حد از خامه عشق تو تا سر می‌کشد

3 نیک بر سنجم تو را چون زر کنی احوال آنک نام عشقت بر زبان می‌آرد و زر می‌کشد

4 خشک بندی بر نقاب افکنده تا غیرتت میل حرمان در هزاران دیده تر می‌کشد

1 نمی توان بسر سرّ روزگار رسید که خانه بسته در است و نظر شکسته کلید

2 سپید گشت چو چشم شکوفه چشم امل که در بهار فراغت گلی شکفته ندید

3 بر این چهار چمن خنده ی چو غنچه که زد کجا بسوزن خاری جهان دلش نخلید

4 به بزم کیتی منشین و گرنه ساغر وار بخون سپار دل و دیده را بجای نبید

آثار اثیر اخسیکتی

13 اثر از قصاید در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی