اثیر اخسیکتی

صفحه 2 از 12
12 اثر از قصاید در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / اثیر اخسیکتی / دیوان اشعار / قصاید در دیوان اشعار

قصاید در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی

1 تافت چو صبح دوُیم شاخ ملمع سلب جرم فلک زیر پای چشمه خور، زیر لب

2 هودج غنچه چنان بند قماط حریر شاخ شکوفه کشان طرف ردای قصب

3 مُهره سیمین حباب ساخته بر نطع آب بیش بها جان خویش کم زده در یک ندب

4 سبزه فکنده بساط بر طرف آبگیر لاله حقه نمای شعبده ی بوالعجب

1 گر مایه گیرد از رخت ای دلبر آفتاب عاشق شود زمانه بصد دل، بر آفتاب

2 هر بامداد گیرد بر بوی روی تو نه کلّه فلک را در زیور آفتاب

3 در رشک جیب تو بدردّ صبح پیرهن از وی چو بامداد بر آرد سر آفتاب

4 تا بوسه ی ز لعل تو بر خویشتن کند دارد هزار کیسه کان پر زر آفتاب

1 وداع و فرقت احباب و یاد عهد شباب دیار عمر امیدم، خراب کرد خراب

2 ز یاد این، رخ زردم در آب گشت غریق ز داغ آن، دل ریشم بر آتش است کباب

3 سرشک، خون روان دل من است ولیک سفید گشتن او را عجایب است عجاب

4 چو بر شود سوی چشمم ز دل، بود چو عقیق فرو چکد، شده مانند لولوی خوشاب

1 ای سالکان راه هوای تو در طلب وی ساکنان کوی رضای تو در طرب

2 هم باده های ناب وصال تو بی غرض هم زخم های تیغ فراق تو بی سبب

3 در سور عشرت تو خوش استاد، کان چو صبح در سوک غیرت تو سیه جا مکان چو شب

4 در گوشه بساط تو از بی بضاعتان با خوش حریف وصل دو کون است یک ندب

1 ای فلک قدر آفتاب جناب مشتری مسند و هلال رکاب

2 کعبه چار رکن دولت و دین که جهان را حریم توست مآب

3 کوه حزمت بذات حمله درنک باد عزمت بطبع حمله شتاب

4 بی قلا وز استشارت تو عقل گم کرده شاهراه صواب

1 به بست شرع سلامت گذار بر سوی نوب برست بحر شریعت ز موج هر آشوب

2 گشاد بهره ی وصل دو شاه یوسف چهر در اشتیاق سبق برده هر دو از یعقوب

3 سلام کرد یکی را، ظفر ز روی خشوع نماز کرد یکی را، فلک بحکم وجوب

4 نهاده سیرت این، پای بر صراط قدیم دریده فکرت آن، پرده بر جمال عیوب

1 آنرا که چار گوشه عزلت میسر است گو نوبه پنج کن، که شه هفت کشور است

2 دل چون زبان طمع بریدی کباب دهر از دل بُبر، که پهلوی ایام لاغر است

3 بگذر ز چرخ طبع که بستان سرای انس برتر ز طاق و طارم این سبز منظر است

4 گر بوی کام هست نه بر هفت مدخنه است ور عقد انس هست نه بر چار گوهر است

1 الحق این جشن، نه جشن است که باغ ارم است ارم از لطف مزاجش به وبا متهم است

2 نقش بند چمنش باد، ز چین لطف است رنگریز ثمرش ماه ز چرخ کرم است

3 دامنش پر زر و سیم است که کان امل است دهنش پر می و میوه است که خلد نعم است

4 خانه روبی است در این بزم به جاروب نسیم پشت گردون چو نکو درنگری زو بخم است

1 آنچه بر من ز دل و دلدار است چون دهم شرح که بس بسیار است

2 گر، تن است، از در او محروم است ور دل است، از بر من آوار است

3 حالش از هر که به پرسم گوید که خبر دارم از او، بر کار است

4 عملی یافت دلم بر در او چیست پر غمزه که آن سالار است

1 بخدائی که نفس قدرت او شمس های رواق گردون است

2 کاف پیش کرشمه ی قدرش عاشق طاق ابروی نون است

3 تا برآرد به آب صدره شام قرص خورشید قرص صابون است

4 زورق ازرق سماوی از او به گهرهای پاک مشحون است

اثیر اخسیکتی

12 اثر از قصاید در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی