13 اثر از قصاید در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

قصاید در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی

1 گر مایه گیرد از رخت ای دلبر آفتاب عاشق شود زمانه بصد دل، بر آفتاب

2 هر بامداد گیرد بر بوی روی تو نه کلّه فلک را در زیور آفتاب

3 در رشک جیب تو بدردّ صبح پیرهن از وی چو بامداد بر آرد سر آفتاب

4 تا بوسه ی ز لعل تو بر خویشتن کند دارد هزار کیسه کان پر زر آفتاب

1 الحق این جشن، نه جشن است که باغ ارم است ارم از لطف مزاجش به وبا متهم است

2 نقش بند چمنش باد، ز چین لطف است رنگریز ثمرش ماه ز چرخ کرم است

3 دامنش پر زر و سیم است که کان امل است دهنش پر می و میوه است که خلد نعم است

4 خانه روبی است در این بزم به جاروب نسیم پشت گردون چو نکو درنگری زو بخم است

1 رمیده جان سعادت رجوع یافت بقالب بدست بوس قدومش گشاده گرد بقا. لب

2 نهاده گوهر اجرام چرخ در دهن مه ز بهر مژده چو بر زد سراز پس تتقق شب

3 بداد خازن هامون همه ذخایر معدن فشاند دامن گردون همه جواهر کوکب

4 صبای مجمره گردان چو آه صبح معطر جهان مجمره صورت چو زلف حور مطیب

1 تافت چو صبح دوُیم شاخ ملمع سلب جرم فلک زیر پای چشمه خور، زیر لب

2 هودج غنچه چنان بند قماط حریر شاخ شکوفه کشان طرف ردای قصب

3 مُهره سیمین حباب ساخته بر نطع آب بیش بها جان خویش کم زده در یک ندب

4 سبزه فکنده بساط بر طرف آبگیر لاله حقه نمای شعبده ی بوالعجب

1 مرزبان خطه ی اول فلک معزول باد حاش لله گر برین در گه ندارد انتما

2 منشی دیوان ثانی چاکر طغرای توست بر فلک زان خامه و خطش روان است و روا

3 مطرب عشرت گه ثالت نشیند توبه کار گر نه تمکین یابد از سمع تو در ضرب ادا

4 خسرو ملک چهارم با جهانی دار و بُرد دارد از تیغ تو تاج عزت و تخت علا

1 آنرا که چار گوشه عزلت میسر است گو نوبه پنج کن، که شه هفت کشور است

2 دل چون زبان طمع بریدی کباب دهر از دل بُبر، که پهلوی ایام لاغر است

3 بگذر ز چرخ طبع که بستان سرای انس برتر ز طاق و طارم این سبز منظر است

4 گر بوی کام هست نه بر هفت مدخنه است ور عقد انس هست نه بر چار گوهر است

1 زهی سر بر خط فرمان تو افلاک و ارکان را چوچابک دست معماری است لطفت عالم جان را

2 ز ابر طبع لولوء بخش و باد لطف تو بوده بروز مفلسی بنشانده ی دریا و عمان را

3 تو کوه گوهری در ذات و من هرگز ندانستم که کان گوهری باشد معاقد گوهر کان را

4 چو نور آفتاب آرد کلال دیده ی اخفش تصور کردن همتای تو اوهام و اذهان را

1 خسر و خسرو نشان شاهی که جز بر لفظ او نیک بختی کم فرستد تحفه و زادی مرا

2 آن جهان بختی که الا ز آستین فرخش روی ننمودست در عالم کف رادی مرا

3 جوشن اقبال او تا پشت من دارد قوی موم گردون به تواند کرد پولادی مرا

4 سایه او گر نبودی مدت الله بر سرم سیلی گردون گژ رور است ننهادی مرا

1 ای فلک قدر آفتاب جناب مشتری مسند و هلال رکاب

2 کعبه چار رکن دولت و دین که جهان را حریم توست مآب

3 کوه حزمت بذات حمله درنک باد عزمت بطبع حمله شتاب

4 بی قلا وز استشارت تو عقل گم کرده شاهراه صواب

1 ملک را فال ز اقبال بقا می یابد آز را علت افلاس دوا می یابد

2 بدل و دست بهاء الدین تاج الوزراء آنکه ایام از او فرو بها می یابد

3 حامدی اصلی فرخنده محمد نامی که عطا میدهد و حمد و ثنا می یابد

4 روی او دید شب تیره لقا گفت این است آنکه زو چهره خورشید ضیا می یابد

آثار اثیر اخسیکتی

13 اثر از قصاید در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار اثیر اخسیکتی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی