1 ساقی دل من طمع زیاری ببرید و ز بخت امید سایه داری ببرید
2 جان داشت امید لیک در آخر کار امید هم از امیدواری ببرید
1 ساقی قدحی که سوز داغم نرود تا روغن باده در چراغم نرود
2 بویی که چو غنچه در دماغم ز می است مغزم بشکافی ز دماغم نرود
1 ساقی سر اگر جدا به تیغ از تو بود خونبار دو دیده ام چو تیغ از تو بود
2 گر سر خواهی نهم بکف در پشت ور جان طلبی کجا تیغ از تو بود
1 ساقی قدحی که هر که بیدار بود امید حیاتش از لب یار بود
2 هر کس که حیات جوید از ظلمت دهر آخر ز حیات خویش بیزار بود
1 ساقی ز ادب مست تو گر دور بود خونش بخورند اگر چه منصور بود
2 گر مست حقیقت است ور مست مجاز بدمست گمان مبر که معذور بود
1 ساقی بتو گر شویم همدم چه شود زخم دل ما رسد بمرهم چه شود
2 زان بحر کرم که عالمی کامرواست یکجرعه رسد به کام ماهم چه شود
1 ساقی ز غم تو هر که مدهوش شود خاموش بود اگر چه در جوش بود
2 خندان چو گل بهشت با دوزخ غم این کار مجردان خاموش بود
1 ساقی چو بکف جام شرابی گیرد از بهر دل جگر کبابی گیرد
2 جز ساقی ما که خضر راه کرم است کس نیست که دست کس به آبی گیرد
1 ساقی فرح از ساغر می میباشد عیش و طرب از نوای نی میباشد
2 دیوانه من از هجر توام عیب مکن دیوانگی از برای کی میباشد
1 ساقی دو جهان کجا دمی غم ارزد یکجا بده که ملک صد جم ارزد
2 عالم چکنم تو گوشه چشم فکن یک گوشه چشم تو دو عالم ارزد