1 صایم بود آنکه خاطری شاد کند نی آنکه ز روزه صرفه زاد کند
2 نان ده که از آن فریضه شد روزه بخاق تا سیر هم از گرسنگان یاد کند
1 ایزد که برحمت نظری سوی تو داشت بر خاتم تو قباله ملک نگاشت
2 غافل نشوی که ملک محبوب تو است محبوب بدست دگران کس نگذاشت
1 کشتیست دو کون و ما تماشا گر کشت از بهر تماشاست چه زیبا و چه زشت
2 در دانه اگر طمع نکردی آدم کی رانده شدی بخواری از باغ بهشت
1 آسوده در لطف حق از هر سوریست آنجا نبری گمان که بر کس زوریست
2 بر درگه بی نیازی حی غنی موریست سلیمان و سلیمان موریست
1 صد عاشق اگر کشته ز بیداد بود معشوقه چو سرو از همه آزاد بود
2 فریاد که من چون شمعی از آتش آه میسوزم و پیش گلرخان باد بود
1 تا خنده زنان لبت به بستان آمد در گریه خون غنچه خندان آمد
2 در عهد تو چار ضرب زد لاله زرشک با طاس قلندری بدوران آمد
1 از گلشن عیش جام مقصود که جست؟ تا لاله صفت چهره بخوناب نشست
2 چون سیب دل آغشته بخون باش ز دهر بهبود مجو که به در این باغ نرست
1 عمریست که میرود دل اندر ره دوست ذره نبرد راه به منزلگه دوست
2 اهلی بدل مست تو گر نیست امید نومید مباشی از دل آگه دوست
1 ما را سوی معشوق اگر میل و هواست معشوق بصد هزار دل عاشق ماست
2 کاه از سبکی نگه ندارد خود را ور نی کشش محبت از کاهر باست
1 گر آدم و گر فرشته گر دیو و پری است حسن تو ز روی جمله در جلوه گری است
2 بیگانه و خویشند درین خانه یکی هر کس که یکی دو بیند از کج نظری است