ای میوه سر درختی باغ از اهلی شیرازی رباعی 109
1. ای میوه سر درختی باغ بهشت
قد چو نهال تو درین باغ که کشت؟
1. ای میوه سر درختی باغ بهشت
قد چو نهال تو درین باغ که کشت؟
1. هر چند که عاشقی دل افکارتر است
کار دل او ز عشق دشوار تر است
1. عمرم که بگفتگو درین خانه گذشت
یکچند بوصف چشم مستانه گذشت
1. زینگونه که عمر من درویش گذشت
ضایع همه عمر من کم و بیش گذشت
1. در مذهب عاشقان که رمزی دگرست
مشنو که چو من نامه سیاهی دگرست
1. باز آ که نماند بی توام تاب حیات
بی وصل تو تلخست شکر خواب حیات
1. ما صاف دلیم و کار دشمن دغلیست
هر بد که کند چاره ما کم محلیست
1. یارب تو شکسته مرا ساز درست
و انجام شکسته کن چو آغاز درست
1. از جام کرم قسمت هر کس دوریست
وین درخور مشرب ار نباشد جوریست
1. مجنون چه اگر تشنه بحسن لیلی است
لیلی بمثل قطره و مجنون سیلی است
1. گر آدم و گر فرشته گر دیو و پری است
حسن تو ز روی جمله در جلوه گری است
1. عارف بجز از عارف آگاه کجاست
هر بوالهوسی رهبر این راه کجاست