شیرین دهنی چون قندو لعلی از اهلی شیرازی رباعی 49
1. شیرین دهنی چون قندو لعلی چو نبات
گوی زنخی چو قطره آب حیات
...
1. شیرین دهنی چون قندو لعلی چو نبات
گوی زنخی چو قطره آب حیات
...
1. ای خفته بخواب غفلت اندر ظلمات
خضر ره تست وصل آن آب حیات
...
1. اهلی شب عشق آن دل افروز گذشت
روز غم ما نیز بصد سوز گذشت
...
1. این حسرت و غم که با من درویش است
بی سلسله یی نیست که بیش از پیش است
...
1. باز آتش من بلند آوازه شدست
سرمستی من برون ز اندازه شدست
...
1. مجنون که ز بیم طعنه از خلق جداست
حال که بود میانه او و خداست
...
1. آن بت که ز فرق تا قدم صنع خداست
آن آب حیات و جان لب تشنه ماست
...
1. در مستی اگر کسی نکویا نه نکوست
از می نبود نیک و بد از عادت و خوست
...
1. واقف ز شب سیاه این سوخته کیست
جز شمع سحر که دوش تا روز گریست
...
1. اهلی همه عمر بت پرست ار چه بزیست
یکبار بین که بت پرستیش ز چیست
...
1. گیرم که مرا هر سر مو یک قلم است
گر شرح غمت نویسم این نیز کم است
...
1. یاد تو حریف من دیوانه بس است
بزم طربم گوشه ویرانه بس است
...