یارب تو مراد من غمناک از اهلی شیرازی رباعی 397
1. یارب تو مراد من غمناک بر آر
وز خاک چو ذره ام بر افلاک برآر
1. یارب تو مراد من غمناک بر آر
وز خاک چو ذره ام بر افلاک برآر
1. گر راز دلت نگفته باشد بهتر
کس حال تو کم شنفته باشد بهتر
1. زنهار بغیبت از کسی نام مبر
آن زنده که نیست در میان مرده شمر
1. هر چند که تنگدستی ای شاخ بهار
بوی کرم از تو میدمد لیل و نهار
1. ای قطره آب از منی و ما بگذر
بنگر که شدی از چه ممر در چه ممر
1. ای مست حق از می مجازی بگذر
وزعشق بتان و عشوه سازی بگذر
1. هرچند بدلخواه رود ظاهر عمر
زنهار که باش ای پسر حاضر عمر
1. مشنو که چو من عمر تباهیست دگر
وز شعر چو من نامه سیاهیست دگر
1. گه بر در کعبه ایم گه بر در دیر
گه همدم خویشیم و گهی محرم غیر
1. آنرا که اجل شکست پیمانه عمر
وز جور اجل برون شد از خانه عمر
1. زانگونه شوی زنده بتقدیر دگر
کز سبزه جوان شد چمن و پیر دگر
1. از پرسش دوستان قدم باز مگیر
وندر خور دسترس کرم باز مگیر