1 آنکس نعمش زیاده باشد همه وقت کو خوان کرم نهاده باشد همه وقت
2 در سفره چو غنچه گر همه نان تهیست باید که چو گل گشاده باشد همه وقت
1 ایطالب کعبه گر ترا میل صفاست دریاب که استطاعت پای رواست
2 در خانه چه پا شکسته مانی برخیز کز کعبه بعد ز لنگ ماندن نه رواست
1 یارب نظر لطف بسویم بگشا وز دست دعا دری بروی بگشا
2 یا موی تنم با گره دل خوشدار یا این گره از تن چو مویم بگشا
1 گر حسن چون حسن شیرین ننمود در گنج کسی چو گنج پرویز نبود
2 در زور کسی بکوهکن هم نفزود حسن و زر و زور را وفا نیست چه سود
1 تا چشم بود به جام جمشید ترا کی آب دهد چشمه خورشید را
2 تا بر سر سدره پا به همت ننهی کی دست رسد به شاخ امید ترا
1 درویش سخی را همه کس یار بود وز منعم ممسک همه را عار بود
2 خاری که گلی دهد عزیزست چو گل گلبن که گلی نیاورد خار بود
1 انوار فرشته از فلک میتابد جز کور دلی بر عدمش نشتابد
2 کوری که بدست و پا بیابد همه چیز نقشی که در آیینه بود چون یا بد؟
1 هر صحبت مستیی خماری دارد هر باغ خزانی و بهاری دارد
2 گنجیست چمن ز گل پر از زر لیکن در هر بن خار خفته ماری دارد
1 تخمیر نبوت و ولایت ازلی است زان نور نبی سرشته با نور علی است
2 برهان ولایتست با هر نبیی برهان محمد و علی، آل علی است
1 ای تنگ شکر، دهن بگفتن بگشا وانگه بگدا بگو که دامن بگشا
2 تا چند بود قفل غمم بر در دل این قفل غم از در دل من بگشا