طاوس اگر بجلوه پر باز از اهلی شیرازی رباعی 253
1. طاوس اگر بجلوه پر باز کند
ور کبک خرامیش بصد ناز کند
1. طاوس اگر بجلوه پر باز کند
ور کبک خرامیش بصد ناز کند
1. آن شمع دمی ز چشم روشن نرود
کاین سیل سرشک تا بدامن نرود
1. هر دل که درو مهر کسی ریش کند
از پرتو عشق روشنی پیشه کند
1. تا دل غم جان داشت بدلبر نرسید
تا خاک نگشت سر بدان در نرسید
1. در هودج عشق عقل واپس نرسد
از عقل کسی بچرخ اطلس نرسد
1. گاهم ره بتخانه نکو میآید
گاهم ز در تو های و هو میآید
1. دل کز تو پریچهره مشوش باشد
افغان نکند گر چه در آتش باشد
1. کس نیست که کشته ایماه نشد
روشن بتو غیر ناله و آه نشد
1. دل آینه دار ترک و تاجیک بود
زشت است اگر آینه تاریک بود
1. اهلی که ره علم و هنر میسپرد
خواهد که ز عرش نام او برگذرد
1. هر کو غم آنسرو سرافراز خرید
از سروقدان دگر کجا ناز خرید
1. گر کشته شویم بر تو باری نرسد
بر دامن همت تو خاری نرسد