1 شیخ است بر آن که کار خود نیک کند رندست که بد بیند و صد نیک کند
2 میخوردن اگر بدست رندانه نکوست رحمت بکسی که کار بد نیک کند
1 عشق است که آرزوی جان همه اوست عشق است که آشیان مرغ همه اوست
2 نه ترک نه فارسی نه هند و نه عرب لیکن همه دان و همزبان همه اوست
1 پروانه صفت سوز دلم پنهان است کارم نه چو بلبل از غمت افغان است
2 ما را نه که در همان زبان نیست ولی فریاد زدن نه شیوه مردان است
1 آن خواجه گرش گاه بخرمن نقتد کس را ز کفش جوی بدامن نفتد
2 گر افکنیش ز شاخ طوبی بزمین چون غنچه ز مشت او یک ارزن نفتد
1 گیرم که مرا هر سر مو یک قلم است گر شرح غمت نویسم این نیز کم است
2 بس دم نزم که بر دل روشن تو حاجت سخن نیست که دل جام جم است
1 ما بنده پیریم سرا پا همه عیب ما را که خرد؟ چو بیند از ما همه عیب
2 با اینهمه دوست گویدای بنده پیر بازآ که خریدار تو ام با همه عیب
1 شیراز که گل درو بصد لون بود مثلش نتوان گفت که در کون بود
2 مصرست ولیک با عوانان چکند مصری که در او هزار فرعون بود
1 از آل علی هر چه ترا دل باشد از شاه خراسان همه حاصل باشد
2 در موسی و سی و نه خلف فرقی نیست ایشان چلشان یکی یکی چل باشد
1 ای میوه سر درختی باغ بهشت قد چو نهال تو درین باغ که کشت؟
2 گردون که بحسن صد هزارش یادست تا روی تو دید جمله از دست بهشت
1 پامال شود بفتنه هر مال که هست گردد شب غم روز و هر اقبال که هست
2 چون عاقبت اینست چه تشویش کنیم روزی بشب آریم بهر حال که هست