دو حرفی بخدمت فرستادمت از اهلی شیرازی قطعه 73
1. دو حرفی بخدمت فرستادمت
سلام و پیامی بصد دردسر
...
1. دو حرفی بخدمت فرستادمت
سلام و پیامی بصد دردسر
...
1. مسیحا را اگر گویند خاموش
نخواهد لب گشودن در سخن باز
...
1. رسول از ره معجز حکیم جانبخش است
مسیح مرده او از حدیث شکر ریز
...
1. خوش است کنج حضور و دل از جهان فارغ
که هر چه پیش تو آید خدای داند و بس
...
1. ای مست غفلت آخر تا چند لطف دانش
در عالم حقیقت هشیار و نکته دان باش
...
1. تخم کرم فشان تو درین خاکدان که مرد
یکجو کرم به است ز صد خرمن زرش
...
1. دلا اگر همه کاری بسعی پیش رود
بسعی کار سعادت نمیرود از پیش
...
1. همای همت من آنچنان رمید از خلق
که گر بعرش در افتد مجال پروازش
...
1. آگه ز درد خسته عشق بتان کسیست
کو خود ز درد عشق بود خسته و ضعیف
...
1. یک نشانده اند مردم از آن دل کشد بدل
مردن در انفصال بود جان در اتصال
...
1. حال درویش خسته باز مپرس
غم دیرینه بازگو چکنم
...
1. خودستایی عیب درویشان بود
لیک اگر پرسی ز فضل اندوزیم
...