همه عمر از شراب و شاهد از اهلی شیرازی قطعه 97
1. همه عمر از شراب و شاهد و شعر
نبودم یک نفس خالی درین راه
1. همه عمر از شراب و شاهد و شعر
نبودم یک نفس خالی درین راه
1. مکن ای خواجه میل سگ صفتان
بدعت بد در این دیار منه
1. یارب بگیر دست من پیر ناتوان
کز دست عمر گرانمایه شده تباه
1. مستحقان کرم مستان حقند ای پسر
زان چو بحر از رحمت حق سینه شان پر در شده
1. ایدل ز خود بمیر که گردی خلاص از آنک
تا زنده یی مقید ایندام ماندهای
1. طمع تراست که مقبول کاینات شوی
مکن دو کار اگر شاه اگر گدا باشی
1. چند مردم بکشی رسم بزرگی آنست
که گنه بینی و از غایت احسان بخشی
1. بگذر ز بزرگی که بود مایه آزار
زشت است ز یوسف صفتان شیوه گرگی
1. نگذشته است گرد گناهی بهیچ باب
بر ذیل آل احمد و بر عترت علی
1. پیش از این سرزنش از خلق مرا بود که تو
بهر دنیا امرا و وزرا می بینی
1. دولت و محنت عالم گذران است همه
گر بدولت برسی محنت درویش مجوی
1. از نفس توسن خود ایمن مشو گر او را
بر آخور ریاضت صد سال بسته باشی