1 کارم درست بود نخست و چومه شکست یارب برحمت آخر من چون نخست کن
2 یک گوشه نظر فکن از آفتاب وصل کار شکسته ام چو مه نو درست کن
1 هر که شد دنبال دنیا ترک کرد آسودگی ترک دنیا کردن و آسودگی خوش دولتیست
2 صبر کن با محنت فقر و ز کس راحت مخواه زانکه هر راحت که باوی منتست آن محنتیست
3 گرچه مرهم از جراحت میبرد زحمت ولی از طبیبان خواستن مرهم مگر کم زحمتیست
1 اگر غمی رسد از دهر شاد باش ایدل که غم نشانه شادیست هر کرا دادند
2 چو شادیی رسد از غم مباش غافل هم چرا که شادی و غم هر دو توأمان زادند
1 شاهدان عهد ما در عهد و پیمان و وفا سست تر از بند شلوارند پند از من شنو
2 قید شاهد نیست جز مهر درش چون در گشود هر که خواهد گو بیا و هر که خواهد گو برو
1 گنج سخنم مایه ندزدم چو حریفان در مال کسان میل بدین پایه حرام است
2 ما را که خدا داده بود چشمه حیوان دریوزه آب از در همسایه حرام است
1 نشستم زیر تیغ مردکی دلال در حمام عجب زخمی زد و گفتم عفاک الله نکو کردی
2 پس از آن زخم آبی ریخت سوزان بر سرم گفتم به زخمی آنچنان راضی نگشتی داغ هم کردی
1 در حقیقت دیده حق بین نبیند غیر حق پیش ارباب نظر غیر از یکی منظور نیست
2 خلق در کثرت بسی اما بوحدت یک کسند کثرت و وحدت اگر حق دانی الحق دور نیست
3 رشته های شمع دور ازهم بود صد نور خاص چون بهم واصل شدند آن جمله جزیکنور نیست
1 کسی که صاحب عقل است هوشیار بود همیشه خاطر شاعر به جان نگه دارد
2 زبان تیز و دل نازکی است شاعر را نگاه دار دلش تا زبان نگه دارد
1 گر ترقی همچو ماه نو کند حال کسی در تنزل عاقبت افتد ز جور روزگار
2 شاد زی اهلی بهر حالی که پیش آید ترا زان که غیر از حق نماند حال کس بری کقرار
1 از نفس توسن خود ایمن مشو گر او را بر آخور ریاضت صد سال بسته باشی
2 در وقت خشم و شهوت با اینهمه ریاضت زنجیر بگسلاند در فحش بی تحاشی