8 اثر از قصاید در دیوان اشعار اهلی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار اهلی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.

قصاید در دیوان اشعار اهلی شیرازی

1 این چه روح افزا شراب و این چه سیمین ساغرست چشمه خضرست یا آیینه اسکندرست

2 جوهر روح است یا گیتی نما بگداختند شیره جان است در وی یا می جان پرورست

3 نقش خط گرد لبش دل میبرد از دست خلق همچو آن خطی که بر گرد دهان دلبرست

4 بر سواد دیده دارد چون سواد نام شاه از سواد دیده روشندلان روشن ترست

1 شاهی که چرخ حلقه بگوش از کمان اوست روی زمین به پشت کمان از امان اوست

2 سهم السعادتی که قرین ظفر بود در قبضه کمان سعادت قران اوست

3 زاغ کمان اوست همایی که از شرف پرواز طایر فلک از آشیان اوست

4 از روی امتحان بفلک گر کمان کشد نارنج مهر و مه هدف امتحان اوست

1 این نقد دل نثار شهیدان کربلا چون خاک رهگذار شهیدان کربلا

2 طوری که قدر و منزلش از فلک گذشت سنگی است در مزار شهیدان کربلا

3 دین در حصار کعبه و از روی معنی است صد کعبه در حصار شهیدان کربلا

4 آب خضر بپرده ظلمت نهفته چیست گر نیست شرمسار شهیدان کربلا

1 آن گوهر پاکیزه که از دیده ما رفت در خاک فرو رفت مگر ورنه کجا رفت

2 آه از ستم دهر که آن گلبن از ین باغ ناچیده گل عیش بصد خار بلا رفت

3 سروری بنگارید بسنگ سرخاکش کاین سر و قدی بود بر باد فنارفت

4 چون همت او عالم فانی نپسندید پا بر سر عالم زد و در ملک بقارفت

1 باز شد وقت طرب آمد سوی گلزار گل برگ عیش عندلیب آورد دیگر بار گل

2 صبحدم، خونین دل بلبل گشاید در چمن چون بخندد غنچه و بنمایدش دیدار گل

3 گل درون پرده شب در خواب ناز و بامداد میکند بلبل ترنم تا شود بیدار گل

4 خرده یی داروی بیهوشی است در جام شراب تا رباید هوش بلبل را، زهی عیار گل

1 ز دود ظلمت ظلم از حضور حضرت شاه گرفت روی زمین آفتاب دولت شاه

2 کشیده سفره شاه است هر کجا بینی پر است مشرق و مغرب ز خوان نعمت شاه

3 چو کاه چون نبرد باد لشکر اعدا که کوه تاب ندارد شکوه شوکت شاه

4 ز دیده غایب اگر شد به دل بود حاضر یکی است در دل مومن حضور و غیبت شاه

1 واحسرتا که دیده ز حسرت پر آب شد در ماتم حسین علی دل کباب شد

2 ای آسمان اگر در رحمت گشاده یی ظلم تو بر حسین علی از چه باب شد

3 فرق شریف آل علی بر زمین چراست چتر یزید از چه سبب بر سحاب شد

4 گردون چرا به باد عدم داد آن ورق کز نسخه دو کون وجود انتخاب شد

1 تنم زبانه آتش ز سوز جان دارد چه حاجت است بگفتن که خود زبان دارد

2 چو تار چنگ دل من ضعیف شد از درد چنان که باد بر او گر وزد فغان دارد

3 شب از فراق تو دود دلم بماه رسید هنوز روی من از آه من نشان دارد

4 هلاک خسته دلم زان لب است و میخواهم که هر چه دل طلبد خسته رازیان دارد

1 تو شیر خدایی به یقین یا اسدالله سر بیشه تو عرش برین یا اسدالله

2 شیران جهان صید تو اند از ره معنی شیر فلکت صید کمین یا اسدالله

3 در عرش نگین داد رسولت شب معراج عرش است ترا زیر نگین یا اسدالله

4 در ارژنه سلمان تو رهاندی ز کف شیر فریاد رسی در همه حین یا اسدالله

1 چو قتل اهل دل از غمزه تیر یار کند مرا هلاک به شمشیر انتظار کند

2 اگرچه خاک شدم چشم آن هنوزم هست که سرو قد تو از چشم من گذار کند

3 تو آفتابی و گر من غبار ره گردم هنوز میل تو هر ذره زان غبار کند

4 نه آنچنان بهلاک خود از غمم تشنه که چاره ام بجز از تیغ آبدار کند

آثار اهلی شیرازی

8 اثر از قصاید در دیوان اشعار اهلی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار اهلی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.