8 اثر از قصاید در دیوان اشعار اهلی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار اهلی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.

قصاید در دیوان اشعار اهلی شیرازی

1 چو قتل اهل دل از غمزه تیر یار کند مرا هلاک به شمشیر انتظار کند

2 اگرچه خاک شدم چشم آن هنوزم هست که سرو قد تو از چشم من گذار کند

3 تو آفتابی و گر من غبار ره گردم هنوز میل تو هر ذره زان غبار کند

4 نه آنچنان بهلاک خود از غمم تشنه که چاره ام بجز از تیغ آبدار کند

1 المنه لله که شب هجر سر آمد خورشید من از مشرق مقصود برآمد

2 ای بلبل مهجور چو گل باش شکفته کاینک گل خندان تو باز از سفر آمد

3 ای باد بیعقوب بگو چشم تو روشن کز یوسف گمگشته بکنعان خبر آمد

4 منت برم از دیده که از آب دو چشمم یکبار دگر نخل مرادم به بر آمد

1 واحسرتا که دیده ز حسرت پر آب شد در ماتم حسین علی دل کباب شد

2 ای آسمان اگر در رحمت گشاده یی ظلم تو بر حسین علی از چه باب شد

3 فرق شریف آل علی بر زمین چراست چتر یزید از چه سبب بر سحاب شد

4 گردون چرا به باد عدم داد آن ورق کز نسخه دو کون وجود انتخاب شد

1 چنین که سر بفلک سرو قد یار کشد ز عاشقش چه خبر گر فغان زار کشد

2 جدا ز کوی تو مردم خوش آنکه خاک شوم که ذره ذره بکوی توام غبار کشد

3 ز افتخار کند سرکشی نه از تندی هر آن سمند که همچون تو شهسوار کشد

4 قدت بجلوه نازست و هرکه می بینم گشاده دست دعا تا که در کنار کشد

1 بهار آمد و نخل روان ز عالم شد بهار خرم عالم خزان ماتم شد

2 دریغ و درد که از سروران عالمگیر بیادگار یکی مانده بود و آنهم شد

3 جهان سیاه شد از این عزا و چون نشود کهشبچراغ جهانتاب از جهان کم شد

4 طریق امن و سلامت نماند در عالم کزین مصیبت و محنت زمانه درهم شد

1 از جهان رفت آنکه مانندش درین عالم نبود شاه میداند که هرگز مثل او آدم نبود

2 علم و حلم و دانش و لطف و مروت جمله داشت غیر عمر از آنچه می بایست هنچش کم نبود

3 چون مسیحا گر چه می بخشید جان مرده را کار چون با خود فتادش مهلت یکدم نبود

4 رفت تا در ملک جان سازد بنای جاودان زانکه دید این خانه گل را بقا محکم نبود

1 سلطان روم حمله چو بر خیل زنگ کرد زد افتاب تیغ و زمین لاله رنگ کرد

2 درع ستاره شیر پلنگینه پوش چرخ زیر قبا نهفته چو جرم پلنگ کرد

3 خورشید زین به نقش چو زد حلقه هلال نیمی نمود و نیم دگر زیر تنگ کرد

4 دست زمانه از خم گردون کمر بساخت وز اختر نهفته در او پنج زنگ کرد

1 شنید گوش من از هاتفی شب دیجور که ای بخواب طرب خفته در سرای سرور

2 خبر زباد اجل نیستت مگر که شدی چو گل بعمر دوروزه ز غافلی مغرور

3 دگر بکوی عبادت کجا رسی هیهات که تاخت توسن طبعت براه فسق و فجور

4 نماز تو بچه ارزد که در دعا باشی چو گل گشاده کف از بهرزر برب غفور

1 کسی کز خود نشد آگه چه فیض از ملک اسرارش خبر از عالم معنی نباشد نقش دیوارش

2 ز راه کعبه دل دور کن سنگ بت هستی اگر هم کعبه سنگ ره شود از راه بردارش

3 کسی در باغ دهر از بهر گل چیدن چرا گردد بغیر از خار دل طرفی که بست از طرف گلزارش

4 گل ده روزه دنیا بدین خواری نمیارزد که زیر خاک گور آید برون از دیده ها خارش

1 سوار من که سرم باد گوی میدانش سر منست و سر زلف همچو گانش

2 هزار یوسف مصری کمست اگر هردم فرو روند بفکر چه زنخدانش

3 از آن همیشه گریبان درم که در کارم گره همی فکند تکمه گریبانش

4 کمال صورت او از که باز پرسم من که هرکه می نگرم چون منست حیرانش

آثار اهلی شیرازی

8 اثر از قصاید در دیوان اشعار اهلی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار اهلی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.