8 اثر از قصاید در دیوان اشعار اهلی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار اهلی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.

قصاید در دیوان اشعار اهلی شیرازی

1 بحری که دلش منبع اسرار نهان است شطاع جهان شیخ بحق روز بهان است

2 آن گلبن تحقیق که در مشرب عذبش صد جوی ز سر چشمه توحید روان است

3 آن طرفه عروسان که پس پرده غیبند از کشف عرایس همه بر خلق عیان است

4 گر مرده رسد بر در او زنده شود باز او عیسی جانبخش و درش عالم جان است

1 این چه فرخنده خیمه این چه سر است آسمانی است کز زمین برخاست

2 خانه راحتست و مامن عیش کعبه خلق یا بهشت خداست

3 میخش از شاخ طوبی است و سزد که طنابش ز گیسوی حور است

4 همه طرحش خیال خاص بود به از این در خیال نایدر راست

1 این همایون خیمه یارب روضه‌ای از جنت است یا نموداری مگر از کار گاه قدرت است

2 همچو طاوس فلک در جلوه حسن است از آن سایه گستر بر زمین همچون همای دولت است

3 بر زمین هر سو بصد میخ و طنابش بسته اند ورنه بر گردون پرد از بسکه عالی رتبت است

4 بارگاه اینچنین عرشیست بر روی زمین سدره گر باشد ستونش منتهای قدرت است

1 یارب اینخیمه یا گلستان است یا نمودار چرخ گردان است

2 دوخت نرگس بنقش او دیده یا در او چشم خلق حیران است

3 گرد این خیمه بین که از حشمت اطلس چرخ عطف دامان است

4 منزل دوست شد چو خیمه دل زین طنابش زرشته جان است

1 شاه روشندل که ریزد خون دشمن بهر دوست قرص خورشید فلک بهر کمر شمشیر اوست

2 شاه اسماعیل حیدر آنکه در روز مصاف تیغ او بهر خلاف از اژدها برکند پوست

3 موج گوهرچین بود بر روی تیغش از غضب زانکه با دشمن چو بحر از اصل گوهر تندخوست

4 هرکه رویش دید داند کز کدامین گوهرست پاکی گوهر چو تیغش روشن از روی نکوست

1 تبارک الله از خیمه این چه بستانست که در نظاره او چشم عقل حیران است

2 بگلستان چه زنی خیمه طرب ساقی بیار باده که این خیمه خود گلستان است

3 نه خیمه است که باغ گل از صفاست ولی گل همیشه بهارست و باغ رضوان است

4 صبا ز گلشن او برگ گل به جنباند از این سبب ز صبا برگ گل پریشان است

1 شاهی که چرخ حلقه بگوش از کمان اوست روی زمین به پشت کمان از امان اوست

2 سهم السعادتی که قرین ظفر بود در قبضه کمان سعادت قران اوست

3 زاغ کمان اوست همایی که از شرف پرواز طایر فلک از آشیان اوست

4 از روی امتحان بفلک گر کمان کشد نارنج مهر و مه هدف امتحان اوست

1 آن گوهر پاکیزه که از دیده ما رفت در خاک فرو رفت مگر ورنه کجا رفت

2 آه از ستم دهر که آن گلبن از ین باغ ناچیده گل عیش بصد خار بلا رفت

3 سروری بنگارید بسنگ سرخاکش کاین سر و قدی بود بر باد فنارفت

4 چون همت او عالم فانی نپسندید پا بر سر عالم زد و در ملک بقارفت

1 آه ازین گردون دون کزوی کسی دلشاد نیست داد کز بیدار او هرگز دلی آزاد نیست

2 سر و نازی گر بر آردهم خود از بیخش کند هیچ کار چرخ بی بنیاد بر بنیاد نیست

3 بسکه از مرگ جوانان خانه ویران میکند در کهن دیر جهان یک خانه آباد نیست

4 گر چه ازدیاد کسی هرگز نشد بیداد او اینچنین ظلمیکه کرد انبار کسرا کسرا یاد نیست

1 این چه روح افزا شراب و این چه سیمین ساغرست چشمه خضرست یا آیینه اسکندرست

2 جوهر روح است یا گیتی نما بگداختند شیره جان است در وی یا می جان پرورست

3 نقش خط گرد لبش دل میبرد از دست خلق همچو آن خطی که بر گرد دهان دلبرست

4 بر سواد دیده دارد چون سواد نام شاه از سواد دیده روشندلان روشن ترست

آثار اهلی شیرازی

8 اثر از قصاید در دیوان اشعار اهلی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار اهلی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.