8 اثر از قصاید در دیوان اشعار اهلی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار اهلی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.

قصاید در دیوان اشعار اهلی شیرازی

1 کسی کز خود نشد آگه چه فیض از ملک اسرارش خبر از عالم معنی نباشد نقش دیوارش

2 ز راه کعبه دل دور کن سنگ بت هستی اگر هم کعبه سنگ ره شود از راه بردارش

3 کسی در باغ دهر از بهر گل چیدن چرا گردد بغیر از خار دل طرفی که بست از طرف گلزارش

4 گل ده روزه دنیا بدین خواری نمیارزد که زیر خاک گور آید برون از دیده ها خارش

1 در خاک و خونم از غم چون لاله داغ بردل دستم بگیر پایم بر آر از گل

2 خالت میان ابرو هندوی مست کرده دستی بدوش ترکی از هر طرف حمایل

3 سرو تو میخرامد چون لعبت بهشتی وز سدره شاخ طوبی در سجده تو مایل

4 شیرین کجا که یوسف در خواب هم نبیند آن حسن و آن لطافت آن شکل و آنشمایل

1 ایدل گدایی از کرم کار ساز کن خود را زمنت همه کس بی نیاز کن

2 توحید چیست ترک تعلق ز هر چه هست یعنی بروی غیر در دل فراز کن

3 گوهر بزهر چشم نیز زد ز ناکسان بگذار مار مهره ز زهر احتراز کن

4 مور لییم چند شوی ما گنج باش یعنی که خاک در دهن حرص و از کن

1 سرزدم از خواب صبحی کز نسیم عنبرین شبنمی از عنبر اشهب نشستی بر زمین

2 بادمیبردی بعالم فوج فوج و موج موج کاروان در کاروان منزل بمنزل مشک چین

3 نکهت جان عالم اندر عالم و پنداشتم عالم جان آفرید آن صبحدم جان آفرین

4 گفتم این بوی ملک باشد که اید از فلک عنبر افشان از کنار و مشگریزان راستین

1 ای با سپهر بوقلمون هیبتت به جنگ روز و شب از نهیب تو گردیده رنگ رنگ

2 تیغت نهنگ معر که و جوش جوهرش طوفان ماهیان بود از جنبش نهنگ

3 شیر حقی و طایر فرخنده یا علی عنقا بروز جنگ برآری بزیر چنگ

4 دستت بذوالفقار دوسر یک اشاره کرد این یک سرش ختا بگرفت آن یکی فرنگ

1 المنه لله که شب هجر سر آمد خورشید من از مشرق مقصود برآمد

2 ای بلبل مهجور چو گل باش شکفته کاینک گل خندان تو باز از سفر آمد

3 ای باد بیعقوب بگو چشم تو روشن کز یوسف گمگشته بکنعان خبر آمد

4 منت برم از دیده که از آب دو چشمم یکبار دگر نخل مرادم به بر آمد

1 ز دود ظلمت ظلم از حضور حضرت شاه گرفت روی زمین آفتاب دولت شاه

2 کشیده سفره شاه است هر کجا بینی پر است مشرق و مغرب ز خوان نعمت شاه

3 چو کاه چون نبرد باد لشکر اعدا که کوه تاب ندارد شکوه شوکت شاه

4 ز دیده غایب اگر شد به دل بود حاضر یکی است در دل مومن حضور و غیبت شاه

1 ما بیکسیم و معرکه خونخوار یا علی ما را به لطف خویش نگهدار یا علی

2 از گنجهای لطف تو یا بوالحسن مدد وز اژدهای قهر تو زنهار یا علی

3 عالم فرو برد چو گشاید بگاه قهر سیمرغ ذوالفقار تو منقار یا علی

4 فریاد رس که سیل بلا در رهست و ما در خواب غفلتیم و تو بیدار یا علی

1 ای عکس از آفتاب ترا همبر آینه کس را چه حد که تیز بیند در آینه

2 چون عکس خود در آینه بینی و لب گزی او هم ز دیدن تو گزد لب در آینه

3 عیسی نماید از فلک آبگینه رنگ چون پرتو جمال تو افتد در آینه

4 تسخیر عکس روی تو آیینه کرد از آن در شیشه کرده است پری راهر آینه

1 بر رخ کمند زلف معنبر نهاده یی این دام فتنه چیست که دیگر نهاده یی

2 لب را گزیده یی و ازین شیوه ملیح داغی غریب بر دل شکر نهاده یی

3 در سنگ سیم باشد و در نافه مشک لیک تو شوخ رسم غیر، مکرر نهاده یی

4 در مشک نافه از گره زلف بسته یی در سیم سنگی از دل کافر نهاده یی

آثار اهلی شیرازی

8 اثر از قصاید در دیوان اشعار اهلی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار اهلی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.