8 اثر از قصاید در دیوان اشعار اهلی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار اهلی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.

قصاید در دیوان اشعار اهلی شیرازی

1 ای با سپهر بوقلمون هیبتت به جنگ روز و شب از نهیب تو گردیده رنگ رنگ

2 تیغت نهنگ معر که و جوش جوهرش طوفان ماهیان بود از جنبش نهنگ

3 شیر حقی و طایر فرخنده یا علی عنقا بروز جنگ برآری بزیر چنگ

4 دستت بذوالفقار دوسر یک اشاره کرد این یک سرش ختا بگرفت آن یکی فرنگ

1 ای گفته اسان تو با چرخ نیل رنگ کاهسته باش تا نخورد شیشه ات بسنگ

2 روی زمین ز تیغ تو آن موج خون زند کز موج لرزه در تن بحر افتد از نهنگ

3 سید شریف ایکه کمر بسته تر است از تاج مهر عار وز تخت سپهر ننگ

4 خورشید در سپهر بلرزد چو عکس از آب گر در کف تو تیغ بجنبد بعزم جنگ

1 نمود بار دگر قامت خمیده هلال زهی خجسته که آمد بفال دولت دال

2 فتاد ناخنه در چشم چرخ از مه نو شفق گشود از آن معنیش رگ قیفال

3 بگردن از مه نو طفل نو رسیده عید بدفع چشم نهد طوق سیم چون اطفال

4 نمود مه ز شفق همچو چین به پیشانی که ماه روی مرا سرزند ز جامه آل

1 باز شد وقت طرب آمد سوی گلزار گل برگ عیش عندلیب آورد دیگر بار گل

2 صبحدم، خونین دل بلبل گشاید در چمن چون بخندد غنچه و بنمایدش دیدار گل

3 گل درون پرده شب در خواب ناز و بامداد میکند بلبل ترنم تا شود بیدار گل

4 خرده یی داروی بیهوشی است در جام شراب تا رباید هوش بلبل را، زهی عیار گل

1 الله الله مگر اینواقعه خواب است و خیال که مرا بخت رسانید به معراج وصال

2 یار خود آمد و احوال دلم دید که چیست که پیامم نه صبا برد بسویشش نه شمال

3 گرنه خود خضر بسروقت اسیران آید تشنه بادیه میرد بتمنای زلال

4 نه همین چهره من شسته شد از ابر کرم که بشست از رخ امید جهان گرد ملال

1 در خاک و خونم از غم چون لاله داغ بردل دستم بگیر پایم بر آر از گل

2 خالت میان ابرو هندوی مست کرده دستی بدوش ترکی از هر طرف حمایل

3 سرو تو میخرامد چون لعبت بهشتی وز سدره شاخ طوبی در سجده تو مایل

4 شیرین کجا که یوسف در خواب هم نبیند آن حسن و آن لطافت آن شکل و آنشمایل

1 منت ایزد را که بنمود از فلک دیگر هلال دیده ما دید عین عید را بر سر هلال

2 مردم چشمم ز مژگان دراز انگشت وار مینماید از نشاط اکنون بیکدیگر هلال

3 تا بر آید بر فلک قندیل ماه بدر باز حلقه زرین نمود از گنبد اخضر هلال

4 چون قضا می بست آیین نوعروس عیدرا یار زر کرد در دستش پی زیور هلال

1 ایدل گدایی از کرم کار ساز کن خود را زمنت همه کس بی نیاز کن

2 توحید چیست ترک تعلق ز هر چه هست یعنی بروی غیر در دل فراز کن

3 گوهر بزهر چشم نیز زد ز ناکسان بگذار مار مهره ز زهر احتراز کن

4 مور لییم چند شوی ما گنج باش یعنی که خاک در دهن حرص و از کن

1 سرزدم از خواب صبحی کز نسیم عنبرین شبنمی از عنبر اشهب نشستی بر زمین

2 بادمیبردی بعالم فوج فوج و موج موج کاروان در کاروان منزل بمنزل مشک چین

3 نکهت جان عالم اندر عالم و پنداشتم عالم جان آفرید آن صبحدم جان آفرین

4 گفتم این بوی ملک باشد که اید از فلک عنبر افشان از کنار و مشگریزان راستین

1 هرگز کجا پیدا شود چون شکل قد یار من نخل از عرب سرو از عجم ترک از ختا ماه از ختن

2 آن زلف و روی لاله گون آنعارض و رنگ چو گل با مشگ خون با شب شفق با خور سحر با گل سمن

3 روی و لب آن حوروش گوید بصد هشیار و مست اینک بهشت اینک شراب اینک عسل اینک لبن

4 با آب و تاب و رنگ و بو باشد ز عکس روی او گر لاله روید از چمن گر ارغوان گر نسترن

آثار اهلی شیرازی

8 اثر از قصاید در دیوان اشعار اهلی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار اهلی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.