1 ساقی که یار ما بود اغیار را چه بحث؟ جایی که گل حریف شود خار را چه بحث؟
2 مشتاق دیدنت چکند چشمه حیات با آب خضر تشنه دیدار را چه بحث؟
3 نتوان خیال روی تو دیدن مگر بخواب در این خیال دیده بیدار را چه بحث؟
4 خضر و مسیح را ندهند از لب تو می با این حدیث عاشق بیمار را چه بحث؟
1 سوختیم از غم و این آتش پنهان همه هیچ همه داغیم ز خوبان و بر ایشان همه هیچ
2 غنچه بخت مرا هیچ گل آخر نشکفت زخمهای جگر و چاک گریبان همه هیچ
3 با حریفان دگر یار شد آن گل چه شگفت سعی باد و نفس مرغ سحرخوان همه هیچ
4 در سرم بود که در پای تو ریزم دل و جان وه که از داغ تو شد کار دل و جان همه هیچ
1 نصیب ما نشد از وصل یار جز غم هیچ بوعده یی ز دهانش خوشیم آنهم هیچ
2 بیا که تجربه کردیم و غیر دیدن تو جراحت دل ما را نبود مرهم هیچ
3 ببوسه یی دل بیچاره یی بدست آور کزان شکر که تو داری نمیشود کم هیچ
4 تو نوبهار دل و جان عاشقی بازآ که در جهان نتوان یافت بی تو خرم هیچ
1 معلم را بگو فریاد از آن شوخ ز شوخی کشت شهری داد از آن شوخ
2 ازین شیرینی گفتار ترسم که صد شیرین شود فرهاد از آن شوخ
3 جفایی میکند کز صد وفا به از آن با صد غمم دلشاد از آن شوخ
4 به یادش میخورم صد کاسه خون به هر مجلس که آرم یاد از آن شوخ
1 دوش از دیرم ملک در حلقه او را برد ناگه آن بت پیش چشمم آمد آنها باد برد
2 عشق او بازی ببازی دست عقلم تاب داد شوخی شاگرد آخر پنجه استاد برد
3 سالها پرورد یوسف را بجان یعقوب زار چون عزیز مصر گشت اورا تمام از یاد برد
4 من غلط کردم که اول ره ببستم بر سرشک قطره قطره سیل گشت و خانه از بنیاد برد
1 مسکینی ما را نتوان شرح و بیان کرد مسکین تر از آنیم که تقریر توان کرد
2 کار می و معشوقه سراسر همه سودست از کس نشنیدم که درین کار زیان کرد
3 المنه لله که در صید گه عشق تیر تو مرا در صف عشاق نشان کرد
4 باور نکنم من که پری تو بحسن است حسنی اگرش بود چرا از تو نهان کرد
1 آن آفتاب حسن سحر میل باده کرد صبح سعادتم در دولت گشاده کرد
2 گفتم سگ توام نظر از من بخشم تافت خشمی که صدهزار محبت زیاده کرد
3 گفت آدمی نیی سگ من چون شوی بین این مردمی که آن صنم حورزاده کرد
4 در گلشن امید از آن غنچه لب دمید بویی که خاور گل همه را مست باده کرد
1 وصل تو گر زمانه نصیب رقیب کرد شکر خدا که درد تو ما را نصیب کرد
2 در عشق صرفه یی نبرد جز کسی که او دنیا و آخرت همه صرف حبیب کرد
3 عمری است کاشنای شگان در توام بر من سگ تودوش نگاهی غریب کرد
4 پندم مده که هیچ دل از دست رفته ات نشنیده ام که گوش به پند ادیب کرد