آثار اهلی شیرازی

صفحه 51 از 182
182 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اهلی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اهلی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار اهلی شیرازی

1 یار اگر زان رقیبان و گرزان من است گنج مهر او که مقصودست در جان من است

2 آب حیوان کز لطافت مرده را جان میدهد گر خرامد بر زمین سرو خرامان من است

3 در جهان یک روز اگر طوفان نوح افتاده است دمبدم در کوی او از گریه طوفان من است

4 زین چمن هرجا گل عیشی است در دست کسی است هرکجا خاری بود دستش بدامان من است

1 پری رخان که سرم خاک راه ایشانست مرا دم از دو جهان یک نگاه ایشانست

2 شب فراق تو آن ظلم کرد بر عشاق که تا بروز ابد روسیاه ایشانست

3 اگر ملول ز من آن دو چشم خونریزند گناه من نبود این گناه ایشانست

4 مرا بدعوی خون، از بتان که باز خرد؟ که گر فرشته بود هم گواه ایشانست

1 آنکه فرشته را ازو دست امید کوته است با دل ما بود ولی از دل خود کی آگه است

2 از بر ما چه میروی بهر خدا که باز گرد جان بفدای مرکبت چشم امید بر ره است

3 دست بلند همتان عشق چو آفتاب کرد سایه ز پست همتی گمشده در ته چه است

4 بر من پیر ای جوان طعنه ز عاشقی مزن باده چو سالخورده شد مستی و سوز آنگه است

1 آنکس طلبد کعبه که بیگانه عشق است گر عاشق و مستی همه جا خانه عشق است

2 ای عقل تو و مسجد معموره تقوی ماییم و خرابات که ویرانه عشق است

3 از بحر وجود و صدف سینه آدم مقصود خدا گوهر یکدانه عشق است

4 در مدرسه و صومعه و دیر و خرابات حرفی که شنیدی همه افسانه عشق است

1 می خور که فکر عالم پر غم نباشدت عالم خوش است اگر غم عالم نباشدت

2 با غم دلا بساز که این هم ز لطف اوست با او چه میکنی اگر این غم نباشدت

3 زان درد خوشه چین نکند در دل تو کار کز خرمن مراد جوی کم نباشدت

4 در صید مرغ دل رخ همچون گلت بس است حاجت بدام سنبل پر خم نباشدت

1 از جلوه محبت خورشید حسن دوست هر ذره را تصور آن کافتاب اوست

2 ظل همای عشق گدا شاه میکند شاهی که چرخ در خم چوگان او چو گوست

3 جز در دل خراب اسیران غم مجو گنجی که خلق هردو جهانش به جستجوست

4 تحقیق من ز هر دو جهان این بود که عشق مغز حقیقت است و دگر هرچه هست پوست

1 باورم ناید که شد در پوست مجنون سوی دوست عاشق اندر پوست کی گنجد که بیند روی دوست

2 کعبه وصل حبیب از راه نومیدی طلب رانکه زین نزدیکتر راهی نباشد سوی دوست

3 سجده آرم بر نشان پای او در هر قدم هر قدم محراب مقصودی بود در کوی دوست

4 سال‌ها گردیده‌ام پهلو به پهلو قرعه وار بر امید آنکه بنشینم دمی پهلوی دوست

1 هر کس که پا نهاد بکویت ز دست رفت هشیار و عاقل آمد و مجنون و مست رفت

2 زلف تو خواستم که بگیرم دلم ربود آنم بدست نامد و اینم ز دست رفت

3 دلبر چو رفت رشته جان گو گسسته باش دام اینزمان چه سود که ماهی ز شست رفت

4 در خون نشسته ام که کمان ابرویم ز ناز چون تیر خویش در نظرم تا نشست رفت

آثار اهلی شیرازی

182 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اهلی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اهلی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی