1 رشکم از کس نبود گرد و جهان حاصل اوست میرم از غیرت آنکس که غمت در دل اوست
2 مقبل آن نیست که چون مه بفلک منزل ساخت مقبل آنست که ماهی چو تو در منزل اوست
3 فتنه این است که آن نرگس مستی که تراست همچو ابروی تو هر کس که بود مایل اوست
4 خوانده باشی سبب لعنت شیطان ز چه شد هرکه در سجده رویت نبود داخل اوست
1 عیش ما یک عشوه از چشم سیاه او بس است عاشقان را از دو عالم یک نگاه او بس است
2 دل که جوید از دهانش چشمه آب حیات خط سبز آن شکر لب خضر راه او بس است
3 بت پرست عشق کز گردد گنه آلوده است گریه شام و سحرگه عذرخواه او بس است
4 عاشقان را بیگنه گر میکشد آن شاه حسن هرکه گوید بیگناهم این گناه او بس است
1 سجده بت گر کنم در نظرم روی تست قبله جانم تویی روی دلم سوی تست
2 روی تو هرجا بود قبله جان من است خاطر من هرکجا در حرم کوی تست
3 در نظر اهل دل هر دو جهان هیچ نیست فتنه صاحبدلان نرگس جادوی تست
4 خاطر مجنون و شان از همه عالم گذشت آنچه ازو نگذرد سلسله موی تست
1 مجاورم چو سگان بهر پارس در کویت فرشته را نگذارم که بگذرد سویت
2 چه جای آنکه به بیگانه بینمت همدم که جان خویش نخواهم که بشنود بویت
3 بدود آه جهانی سیه کنم هر شب که بر کسی نفتد پرتو مه رویت
4 گشاد زلف تو صد دل بیک گره که گشود گره گشای دل ماست سنبل مویت
1 چو خط به کشتنم آورد لعل خندانت بکش وگرنه کند بخت من پشیمانت
2 گمان برند که یوسف ز چه برون آمد چو ماه چهره برآرد سر از گریبانت
3 تو کعبه دل و جانی و عید مشتاقان زهر کنار بود صد هزار قربانت
4 زناز سرو بلند تو من عجب دارم که دست کوته عاشق رسد بدامانت
1 تو باغ حسنی و صد عندلیب زار تراست منم که جز تو ندارم چومن هزار تراست
2 مدام خون خورم از حسرت دو نرگس تو شراب من خورم و چشم پرخمارتر است
3 تو مست خنده شیرین چو خسرو از بختی چه غم ز گریه فرهاد بیقرارتر است
4 اگرچه سوختم از عشق، باد خاکم برد هنوز بر دل نازک زمن غبارتر است
1 در خیال وصل جفا پیشه من است فکر محال بین که در اندیشه من است
2 ای آنکه سنگ جور بمستان خود زنی قصدت شکستن دل چون شیشه من است
3 دشمن بسوزن مژه خار از دلش کشی این خار خار در رگ و در ریشه من است
4 من آن سگم که شیر فلک رشک من برد از آن شرف که کوی تو سر بیشه من است