آثار اهلی شیرازی

صفحه 48 از 182
182 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اهلی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اهلی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار اهلی شیرازی

1 نه عاشق است که واله بر وی چون مه تست که مرده متحرک چو سایه همره تست

2 طبیب من بتغافل نپرسی احوالم وگرنه حال که فوت از ضمیر آگه تست

3 برون خرام و برحمت ز خاک ره برگیر سر سپهر که بر آستان خرگه تست

4 بر آستان تو تنها سر بتان نبود که تکیه گاه مه و مهر خشت درگه تست

1 دید چشمم پای او بر خاک و خاک ره نگشت خاک در چشمم چرا خاک ره آن مه نگشت

2 تا ندادم جان، طبیب دل نیامد بر سرم کس طبیب دردمندان حسبه لله نگشت

3 من نه آن مردم که کس از حال خود آگه کنم مردم از درد و کسی بر درد من آگه نگشت

4 وه که آن سنگین دل کافر نهاد از خشم و ناز صد رهم کشت و پشیمان از جفا یک ره نگشت

1 گر یار مرا میل من خسته بسی نیست من دانم و او محرم این راز کسی نیست

2 گر بوالهوسان را هوس شربت وصل است مارا بجز از چاشنی غم هوسی نیست

3 من بنده آن شوخ که از تندی و تلخی بر شکرش آلایش چشم مگسی نیست

4 جور و ستم یار کشم تا نفسی هست چون طاقت نادیدن یرام نفسی نیست

1 عنان کار نه دردست مصلحت بین است عنان بدست قضاده که مصلحت این است

2 به سر حسن تو ای مه نمیرسد همه کس رخ تو آینه دیده خدا بین است

3 ز عارضت مژه خون فشان چه گل چیند که ای چمن چو منش صدهزار گلچین است

4 بجان دوست که بهر تو دشمن خویشم کمال دوستی و حد دشمنی این است

1 اگر ز کین‌کشی‌ام غم ز خشم و کینم نیست ز رشک غیر می‌سوزم که تاب اینم نیست

2 یکی به کفر خوش است و یکی به دین شادست من از خیال تو پروای کفر و دینم نیست

3 نشان پای سگان تو گلستان من است به غیر ازین ز دو عالم گلی زمینم نیست

4 کدام شب که نه دست دعاست بر فلکم کدام روز که بر خاک ره جبینم نیست

1 خواب مرگم باد اگر دور از تو خوابم آرزوست خون خورم بی چشم مستت گر شرابم آرزوست

2 دل کبابم روز و شب در آرزوی آنکه تو مست چون ازمی شوی گویی کبابم آرزوست

3 سر بفتراک تو باید بستنم ای شهریار من که گاهی بوسه بر ران رکابم آروزست

4 گنج قارون از خدا خواهم که پاشم در رهت این بود چیزی کزین دریر خرابم آرزوست

1 ترا صد خوبی و بر هر یکی صد دیده حیرانت مرا یک جان و می‌خواهم شوم صد بار قربانت

2 قیامت در صباح حشر باشد وه چه حال است این که در هر صبح برخیزد قیامت از گریبانت

3 به خونخواهی عنانت را که گیرد آفتاب من عجب گر روز محشر هم رسد دستی به دامانت

4 که باشم من که در سر باشدم سودای وصل تو سگ کویم سری دارم فدای پای دربانت

1 رشکم از کس نبود گرد و جهان حاصل اوست میرم از غیرت آنکس که غمت در دل اوست

2 مقبل آن نیست که چون مه بفلک منزل ساخت مقبل آنست که ماهی چو تو در منزل اوست

3 فتنه این است که آن نرگس مستی که تراست همچو ابروی تو هر کس که بود مایل اوست

4 خوانده باشی سبب لعنت شیطان ز چه شد هرکه در سجده رویت نبود داخل اوست

آثار اهلی شیرازی

182 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اهلی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اهلی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی