نه دیده مثل تو دیده نه از اهلی شیرازی غزل 1250
1. نه دیده مثل تو دیده نه کس نشان داده
فرشته خوی و پریروی و آدمیزاده
1. نه دیده مثل تو دیده نه کس نشان داده
فرشته خوی و پریروی و آدمیزاده
1. ساقیا، باده بدین مست دل افتاده مده
مستم از خون دل خود دگرم باده مده
1. جدایی از درت جانا بزهر آلوده تیرم به
که چون دور از تو خواهم ماند باری گر بمیرم به
1. سرو من بنمای قد و خجلت شمشاد ده
برفشان دستی برقص و عالمی بر باد ده
1. تا ساقی گلهذار رفته
دست و دل ما ز کار رفته
1. زلف سیه شانه کن جام مدامی بده
سلسله عشق را باز نظامی بده
1. ساقیا می بقدح ریز و ببد مست مده
مصلحت نیست جز این مصلحت از دست مده
1. نوح اگر طوفان او افسانه مردم شده
صد چو آن طوفان در آب دیده ما گم شده
1. ای با سگت فرشته دم از بندگی زده
تنها نه او که هرکه دم از زندگی زده