1 بردیم بر دوست نثار از یک گل هستیم اگر چه شرمسار از یک گل
2 آن یار چو آتش است و آتش چو گرفت در صد خرمن زند شرار از یک گل
1 فرمود مرا نگار یاد از یک گل بنمود دلم امیدوار از یک گل
2 ایدوست مگر تو این مثل نشنیدی هرگز نشود فصل بهار از یک گل
1 بر دل ز غم رقیب رشکی دارم وز دیده روان سیل سرشکی دارم
2 لرزم ز فراق زلف مشکینت چو بید زین است که تحفه بیدمشکی دارم
1 ای دوست ز نوک خامه مشک آوردی وز ابر مژه سیل سرشک آوردی
2 در عشق گمانم که ترا ضعف دلی است زین است که تحفه بیدمشک آوردی
1 آرم همه شب ز جزع خونین الماس دارم بتو امید وز هجر تو هراس
2 تا نگذاری امید من یاس شود سوی تو روانه کردم این دسته یاس
1 ای یار عزیز و عاشق قدرشناس سوی تو روانه کردم این دسته یاس
2 از سیرت ناس بر حذر باش و بخوان هنگام فراق دوستان سوره ناس
1 ای خال تو هندوانه اندر آتش وی چشم تو ترکانه و رویت مهوش
2 از من دو سه هندوانه گر بپذیری گردم به غلامیت چه هندوی حبش
1 تا داد دو هندوانه آن لبعت مست جان آمد و هندوانه بر خاک نشست
2 با مهر تو از غیر بریدم که به دهر نگرفته دو هندوانه کس در یک دست
1 چون یار روان بسوی من خربزه داشت از بوسه لعلم طلب جایزه داشت
2 آن خربزه بس خوش مزه و شیرین بود اما طعمش بیشتر از آن مزه داشت
1 ای ترک بدیع و دلبر سیمین بر دادم ز برایت ارمغان نیلوفر
2 از خط تو و روی منش هست نشان وز تاب من و زلف تواش هست خبر