1 این میوه که با روی تو همرنگستی درمان دل عاشق دل تنگستی
2 خوردیم بیاد غم رویت اما نارنگی نیست بلکه نیرنگستی
1 ای قد تو در گلشن جان نخل امید خطت چو بنفشه ای که در باغ دمید
2 دادم بحضور تو به صد روسیهی سیبی که چو رخسار تو سرخ است و سفید
1 ای آنکه ترا پنجه شیری باشد در جنگ غمت ساز دلیری باشد
2 سیب تو قبول کردم اما ترسم این راست شود که سیب سیری باشد
1 ای دوست ز رخ بدیدگان نورم ده وز غبغب خود شربت کافورم ده
2 من سوی تو انگور فرستادم و تو از جام لبت باده انگورم ده
1 ای آنکه دلم ز عشق شیدا سازی انگور دهی باده تمنا سازی
2 گر جهد کنی شراب گردد انگور ور صبر کنی ز غوره حلوا سازی
1 ای دوست اگر اهل وفا خواهی شد وز مردم اخلاص و صفا خواهی شد
2 خرما دهمت که گر ارادت داری خرما چه خوری مرید ما خواهی شد
1 ترسم که ازین محبت پنهانی در کوچه رسوا زدگانم خواهی
2 خرمای تو می خورم ولی می ترسم از خرمائی کلیچه ام بستانی
1 یک شیشه گلاب ارمغان دادم من ای آنکه ز بندگیت آزادم من
2 اشکی که گل از رشک رخت ریخت به خاک در شیشه نمودم و فرستادم من
1 ای آنکه بعشق در دو عالم سمری وز هر دو جهان بچشم من خوبتری
2 دادی ز برای من گلابی چون اشک معلوم شد از گریه من بی خبری