1 استاد فاضلان سخنور ذکاء ملک آن منشی جریده غرای تربیت
2 دانشوری که فضلش در گوش آسمان آوازه در فکنده ز آوای تربیت
3 آن قائد سپاه معارف که از هنر آراست صد کتیبه به صحرای تربیت
4 کلکش مشاطه وار ز رسم ادب نهاد خالی به صفحه رخ زیبای تربیت
1 چو توفیق و تایید حی قدیم به حاجی علی النقی شد ندیم
2 یکی کعبه آراست در قم که گشت پناهنده در ظل رکنش حطیم
3 به محرابش افتد سلیمان به خاک به خاکش کشد موزه از پای گلیم
1 آلوده شاه دامن خود با خون اندود زر به چهره تابان مس
2 با گرگ یار شد به گله چوپان با دزد دوست شد به سرا حارس
3 در گوش ما هنوز همی غرد آواز توپ شاه که در مجلس
4 غرنده شد چو ابری کاندر باغ بارد تگرگ بر سمن و نرگس
1 چو سالار دولت پی جنگ ملت به دزدان و بی دولتان معتصم شد
2 چنان تاخت در کین که بر اهل غیرت قتالش همی فرض و دفعش مهم شد
3 در قرمسین تا بن ساوه یکسر به دزدان بیدادگر منقسم شد
4 همی خواست خامش کند نور حق را نیارست چون کردگارش متم شد
1 گیرم که زبان به ناله نگشایم آه دل من بر آسمان آید
2 در محضر عدل حق سکوت من بر سر ضمیر ترجمان آید
1 ارشدالدوله ای که پیش لبت با زبان فصیح خاموشم
2 روز جمعه فرامشم نکنی ای که هرگز نه ای فراموشم
1 خدایگانا از مهردار شه فریاد که نیست ایمن ازو در زمانه جان و تنی
2 بگیر خاتم شه را ازو که کس ندهد نگین ملک سلیمان بدست اهرمنی
1 به حاجی رضا خان دکتر ز من گو که کاس طمع را تو باشی حمیه
2 چو از حارث کلده باشد نژادت شرف داری از دودمان سمیه
3 چو عمت زیادبن صخر است بی شک تو هستی ز انصار آل امیه
1 آوخ از دور سپهر آه و افسوس و دریغ کان مه روشن ماگشت بنهفته بمیغ
2 گوهری روشن و پاک شد نهان در دل خاک در هنر فرد وحید در سخن سخت و بلیغ
3 تیغی از کلک زبان آخت بر خصم وطن ای دریغا بنیام رفت آن آخته تیغ
4 چاره جز صبر نماند زانکه کس را نبود با قضا دست ستیز از قدر پای گریغ
1 کلک تو بارک الله بر ملک و دین گشاده صد چشمه آب حیوان از قطره سیاهی
2 تیغی که آسمانش از فیض خود دهد آب تنها جهان بگیرد بی منت سپاهی