1 مگرد ای پسر گرد دانش که دانش تنت غرق اندوه تا گردن آرد
2 ره ابلهی جوی کآیین فکرت ترا روز تا شب به خون خوردن آرد
3 تو خر زای و خر میر و خر زی که گردون پس از هفتصد سال خر مردن آرد
1 تا که سردار اسعد اندر ری زد علم چون بر آسمان مریخ
2 نعره توپ و بانگ صاعقه زد بر رخ ظلم سیلی توبیخ
3 دهن جور دوخت با مسمار گوش نیرنگ و حیله کوفت به میخ
4 شاخ بیداد را بنیروی داد کند از ریشه و فکند از بیخ
1 شنیده ام که ز کشک و کدو برانی را کنیز مطبخ « بوران » برای مامون پخت
2 هر آنکه زان پس آمخت و پخت بورانی ز دست پخته خالیگران وی آمخت
3 کنون سزد که برانی خوران ترانه کنند که شاد باد بمینو روان بوراندخت
1 سپه را گاه زاری بر سپهسالار اعظم شد که از سوگش دل شه خسته و پشت سپه خم شد
2 نه یک تن کم شد از ایران که مانا صد هزاران تن که هر یک بر هزاران تن فزود اندر هنر گم شد
3 بنال ای چرخ بازاری و کن اشک از بصر جاری که از مرگ برادر داغ بر دل صدر اعظم شد
1 تاریخ جلوس شه مظفر آن خسرو آفتاب تمکین
2 جستم ز خرد نکو سرائید لفظی خوش و گفته نوآیین
3 گفتا که دو سال دیگر ار تخت از شاه شهید داشت تزیین
4 تاریخ جلوس شاه نو بود نامش یعنی «مظفرالدین »
1 دوش از جناب آصف پیک بشارت آمد کز حضرت سلیمان عشرت اشارت آمد
2 امروز جای هر کس پیدا شود ز خوبان کان ماه مجلس افروز زیب صدارت آمد
3 برپاست مجلس عیش دریاب وقت دریاب هان ای زبان کشیده وقت تجارت آمد
1 بخوان و خانه ات گر شکر و زر شود خرمن گدا و دزد ناید
2 باین راه دراز و لقمه تلخ مرا پا رنج و دندان مزد باید
1 من که بی تاج و تخت و گنج و سپاه در اقالیم سبعه سلطانم
2 بی قیاس مقام و منصب و مال بنده مصطفی قلی خانم
1 پیش آن صاحب فرخنده بنالم به از آنک خاضع امر فلان بنده بهمان باشم
2 صدر دیوان وزارت اگرم بپذیرد در اقالیم سخن صاحب دیوان باشم
3 ای خداوند خود انصاف بده شایسته است که من اینسان بغم دهر گروگان باشم
4 با چنین عزت و شأن و شرف و استغنا در پی رزق جدا از شرف و شأن باشم
1 به دستش گاه تیغ و گاه خامه به پیشش گه کتاب و گاه دفتر
2 سنان در خدمتش با خامه همدوش قلم در حضرتش با تیغ همسر
3 گزیده خاطرش از فضل صد فصل گشوده بر رخش از علم صد در
4 نفرساید دلش در خدمت شاه نیاساید تنش از کار لشکر